این روزها، روزگارِ خیلی ها بر وفق مراد نیست. حالِ خیلی ها خوبِ خوب، نیست. خیلی ها مشکلشان کمبودِ وقت نیست بلکه فقط برای شمردن مشکلاتشان، وقت کم می آورند... خیلی ها برای درد دل کردن، نمی دانند از کجا شروع کنند. موازنه ی انرژی های مثبت و منفی شان، حسابی به سودِ منفی ها کشیده... این روزها مردم گرفتارند؛ 8 های زیادی هنوز در گرو 9 مانده که مانده... این روزها، روزگارِ خیلی ها بر وفق مراد نیست. حالِ خیلی ها خوبِ خوب، نیست. خیلی ها مشکلشان کمبودِ وقت نیست بلکه فقط برای شمردن مشکلاتشان، وقت کم می آورند... خیلی ها برای درد دل کردن، نمی دانند از کجا شروع کنند. موازنه ی انرژی های مثبت و منفی شان، حسابی به سودِ منفی ها کشیده... شادی ها، کوتاه و بی رمق شده اند و از پسِ غم های کهنه برنمی آیند... خیلی از آرزوهای خیلی ها بر زمین مانده و خیلی از دعاهای خیلی ها، سالهاست که مستجاب نشده... اونهایی که به دین و مذهب چندان گرایشی ندارند، مقصّر همه ی بدبیاریها رو بد شانسی میدونن؛ اونهایی سر به آسمانِ خدای بالای سرشون دارند، میگویند: نمی دونیم حکمت این همه گرفتاری چیه؟! انگار دیگه صدای ما رو نمی شنود! چه گناهی به درگاهش کردیم که این همه باید عقوبت پس بدیم؟! گلایه ها گاهی به زبان می آیند، گاهی هم فقط از دل ها عبور می کنند.