شهر باید مکانی باشد. که مردم در آن به یافتن خویش توانا شوند و مجال یابند تا احساسی دال بر انسان بودن و در جایی واقع شدن را در خود پرورش دهند. شهرهای ما در بهمن 57 یادآور این تعریف از شهر است...... در بخش اول این نوشتار گفتیم اگر سه دیدگاه "سازمانهای اجتماعی" "روح مکان " و "تحرک در فضای مکانی" را در سنتزی کامل فرض کنیم و از دریچه انقلاب اسلامی سال 57 نگاه کنیم به عصاره ای از یک "حضور" دست پیدا خواهیم کرد. انقلاب مشروطیت بر آن بود که تا با یک برش تاریخی روش زیست و تولید جامعه را تعریفی مجدد نماید.دولتی که با انقطاع پایه گذاری شده بود.دولتی که این بار نه بر تکیه بر سازمانی قومی – عشیره ای بلکه بر پایه یک سازمان متشکل دیوانسالار و نیروی نظامی مستقل از تقسیم بندیهای اجتماعی – عشره ای کهن تشکیل می شود . نطفه این دولت در سالهای 1300 بسته شد و با تشکیل دولت پهلوی در سال 1304 پا به عرصه وجود گذاشت.در واقع دولت پهلوی سعی بر تغییر شکلی داشت و نه محتوائی.یعنی غلبه ظرف بر مظروف ، سیاستی از بالا به پائین ، اقتدار گرا و رویکردی دگماتیسم وار.