واژه های عاشقانه، گلها، در اغوش گرفتن های پرشور و .. به تنهایی ابزارهای بیهوده ای است و وقتی با کار، زحمت و تلاش روزانه و بسیار از سوی هر دو طرف همراه شوند، معنا پیدا می کند. ازدواج؛ تنها ارتباطی معنوی و احساساتی پرشور و حرارت نیست؛ ازدواج سه وعده غذا در روز، تقسیم کار و به یاد داشتن بیرون گذاشتن زباله ها نیز هست. افسوس که ما نمی توانیم فقط بر اساس واژه های عاشقانه و بوسه ها با هم زندگی کنیم، اگر چه به هر حال آنها نیز نقش خاص خود را دارد و خوراک روح ماست. این ماهیت و واقعیت زندگی است که نود درصد از وقت ما صرف شام خوردن زیر نور شمع و در حالتی شاعرانه و عاشقانه با عشقبازی و پرداختن به تمایلات جنسی نمی شود بلکه معطوف کارهای روزانه ما در جهت توجه به نیازهای یکدیگر، در واقع بروز یا اثبات قصد و نیت خوب ماست. تمایلمان به انجام دادن سهم خود از کارهای محوله و مرور روزمره و همچنین کارهای معمول خانه، نشانه این است که ما به همسرمان نیز به اندازه خودمان اهمیت می دهیم و برایش ارزش قایل هستیم. واژه های عاشقانه، گلها، در اغوش گرفتن های پرشور و .. به تنهایی ابزارهای بیهوده ای است و وقتی با کار، زحمت و تلاش روزانه و بسیار از سوی هر دو طرف همراه شوند، معنا پیدا می کند. بوسه ها شاید بتواند همراه و ضمیمه خوشایندی برای شستن لباسها باشد اما به طور حتم جایگزین آن نخواهد شد. وقتی به طور کامل مسئولیتها و وظایف زندگی روزانه شامل درآمد، کارهای روزمره، مراقبت از بچه ها، پرداخت صورت حسابها و قبضها، نگهداری و حفظ خانه، خانه تکانی و .. را با هم تقسیم کنیم و در امور روزانه با یکدیگر سهیم می شویم، ارتباط معنوی و احساسات پرشور و عاشقانه با هر چیز دیگری در زندگی روزانه ما در هم می آمیزد. آنها اصالت و نیرویی را ایجاد می کنند که ما از طریق اعمال و کارهای خود با مفاهیم آمیخته ایم.