کوفی بودن یعنی اظهار محبت به امام، ولی در فتنه «زر و زور و تزویر» رد شدن ... کوفی بودن یعنی مرعوب و مجذوب قدرت دشمن شدن و منفعتی کوتاه مدت را فدای مصلحتی بسیار بزرگتر کردن، کوفی بودن یعنی راه را گم کردن و تشنه لب به امام رسیدن و پس از سیراب شدن، آب را بر همان امام بستن؛ کوفی بودن یعنی پیمان بستن و عهد شکستن؛ کوفی بودن یعنی شعار دادن ولی عمل نکردن... بعد از پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) اکثر مسلمین در خواب غفلت فرو رفتند، با توجه به علم داشتن به حقانیت اهل بیت پیامبر، در یاری ایشان کوتاهی کردند و با سکوت خود، با ظالمین همراهی کرده و اهل باطل را مدد رساندند؛ قرآن کریم علت انحطاط جامعه آن روز را دو عامل معرفی می کند؛ یکی اعراض و کوتاهی از ذکر خدا که مصداق بارز آن نماز است و دوم پیروی از شهوات و دنبال زخارف دنیا رفتن؛ در یک کلام، اشرافی گری و عافیت طلبی؛ «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا[مریم/۵۹] سپس جانشین آن مردم خداپرست قومى شدند که نماز را ضایع گذارده و شهوت هاى نفس را پیروى کردند و اینها به زودى کیفر گمراهى را خواهند دید».