وب نوشت

وب نوشت

۷۲ مطلب با موضوع «قرآن» ثبت شده است

سکانس اول: ظلم نکنید.

تعریف و تمجید از کالا با هزار تا قسم  و از جون خودش و زن و بچه اش مایه گذاشتن برای قالب کردن به مردم....

جنس کار کرده به جای جنس آکبند ...

جنس نا مرغوب به اسم جنس مرغوب  ...

وقتی هم مشتری بیرون می رود از اینکه توانسته به قول خودشان تو پاچه مشتری بکند لبخند می زند و خوشحال است ...

این جاست که هشدار امیر مومنان علی علیه السلام باید لرزه بر انداممان بیافکند؛ «یا ایّها الناس «لَا خَیْرَ فِی لَذَّةٍ مِنْ بَعْدِهَا النَّارُ» (أمالى صدوق ، ص‏498)

اگر یه روزی خدایی ناکرده جنسی را با هزار حقّه و کلک به یکی انداختیم، یا کلاه کسی را برداشتیم یا کلاه سرش گذاشتیم، احتکار کردیم، رشوه گرفتیم، اذیتش کردیم، حقش را خوردیم، از این عملمان خوشحال نباشیم و لذت نبریم ... ننشینیم با هزار آب و تاب برای دیگران تعریف کنیم و به زعم خودمان به زرنگی خودمان باریک الله بگوییم ... این ها هیچ لذت و کِیفی نیست ... آن کِیف و خوشی که بعدش آتش است، کِیف نیست ...

محمد رضا باب الخانی

سکانس اول:

مجلس سخنرانی علمی: بسیاری پزشکان و متخصصان دور هم در همایشی پیرامون مضرات سیگار، قلیان و ... صحبت می کنند. بعد از جلسه در خارج از محوطه پزشکی در حال سیگار کشیدن است ...

سکانس دوم:

در یکی از مساجد تهران، منبری بالای منبر از نداشتن حب دنیا و نکوهش از مال اندوزی و اسراف و تجمّلات صحبت می کند، چند سال بعد در مراسم عروسی فرزندش یا در یک جریان سیاسی کاشف به عمل می آید که بله! چه ریخت و پاش و اسرافی انجام می شود و چه کاخ نشین قهّاری است ... مذمومیّت اسراف و تجمل گرایی و ... مال دیگران است نه برای خود ...

سکانس سوم:

پدری به خاطر دروغی که فرزندش به او گفته است او را تنبیه کرده است، تلفن زنگ می زند، پدر به مادر می گوید: اگر فلانی بود بگو نیستم و بچه مات و مبهوت به پدر نگاه می کند ...

محمد رضا باب الخانی

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (مائده/105) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به خودتان بپردازید. هرگاه شما هدایت یافتید ، آن کس که گمراه شده است به شما زیانى نمى ‏رساند. بازگشت همه شما به سوى خداست. پس شما را از آنچه انجام مى ‏دادید، آگاه خواهد کرد. گاهی اوقات به افرادی می گوییم: دوست عزیزم این مدل مو برای شما زیبنده نیست، بهت نمیاد ... این رنگ مو به شما نمیاد ... این رنگ و مدل لباس بهت نمیاد ... تو چرا داری با نوع آرایش و عطر زدن و پوششت توجه دیگران را به خودت جلب می کنی و خودت را به عنوان کالایی در معرض فروش می گذاری؟ بر می گردد و می گوید: من کاری به کسی ندارم برای دل خودم آرایش می کنم، چون از این کار خوشم میاد و دوستش دارم انجامش میدم ...

محمد رضا باب الخانی

حتماً همیشه زیبایی پارچه های ابریشم توجه شما را به خودشان جلب کرده است ؛ پارچه هایی لطیف و نرم با ظرافت های خاص ... زیبایی این پارچه ها زمانی دو چندان می شوند که زیر یک قیچی خیاط هنرمند می روند و به زیباترین و مفید ترین شکل ها تبدیل می شوند ... تا به حال فکر کرده اید که چرا پارچه فروش ها و خیاط ها قیچیشان را و قصّاب ها چاقویشان را دائماً تیز می کنند؟ قیچی دائماً تیز می شود ؛ چون دائماً با پارچه سر و کار دارند و جنس پارچه چون لطیف و نرم است باعث می شود قیچی کند شود. لطافت گوشت چاقو را هم کند می کند ... یادمان باشد بعضی از آدم ها مثل قیچی و چاقو هستند ، مرتّباً در پی قیچی کردن و چاقو زدن به این و آن از راه های مختلف ؛ نیش و کنایه ، شایعه پراکنی ، دو به هم زنی و .... می خواهند قیچی کنند ، جدا کنند ، از بین ببرند ... اصلاً هم کاری ندارند چه می شود ... می برند و جلو می روند ...  عده ای از آدم ها با ویژگی های چاقو و قیچی رابطه تنگاتنگ دارند ... نکته ی مهم چگونگی واکنش و عکس العمل در مقابل این رفتار ها است ... بهترین واکنش این است که با آن ها نقش پارچه نقش ابریشم بازی کنیم ، نرم باشیم و با همین نرمی و لطافت آنها را کند کنیم ... اگر تندی کردند ، با نرمی پاسخ دهیم ...

محمد رضا باب الخانی

ادعیه ای که از حضرات معصومین علیهم السلام به دست ما رسیده است، همچون آیات الهی نسخه هایی برای سعادت و خوشبختی فرد فرد جامعه است، در صورتی که به آنها جامه عمل پوشانده و آنها را به عنوان تابلویی بر دیوار زندگی خود نصب کنیم و سبک زندگی خود را طبق مدلی که برای ما تعریف می کنند، بنا کنیم. از جمله ادعیه مهمی که برنامه های بی نظیر انسان سازی در آنها بیان شده است، ادعیه ای است که ابن عباس از وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت برای هر روز دعای مخصوصی با فضیلت و ثواب بسیار از برای آن ذکر کرده است و مرحوم شیخ عباس قمی این ادعیه را در کتاب شریف مفاتیح الجنان ذکر کرده است. دعاهایی که در هر کدام از آنها به بخشی از مهمترین نیازمندی های انسان برای زندگی فردی و اجتماعی اشاره شده است و می تواند مسیر سعادت و خوشبختی را به انسان نشان دهد.

محمد رضا باب الخانی

از صدا و لرزش گوشی از خواب بیدار می شویم؛ اگر می خواهی خبر خوشی برایت برسد این پیغام را به 10 نفر ارسال کن ، کوتاهی نکن! این روزها دریافت و ارسال پیامک هایی در شبکه های اجتماعی اعم از واتس آپ ، وایبر ، لاین ، تانگو  و... حاوی متن های مذهبی که در آن به دریافت کننده می گویند اگر این پیام را برای هر کسی که می شناسی نفرستی به فلان بلا دچار می شوی و عاقبت خوبی نخواهی داشت، یا در متن پیامک ادعا می کنند اگر این پیامک برای چند نفر دیگر فرستاده شود ، فرستنده هر حاجتی داشته باشد حاجت روا می شود، باب شده است که البته در این ماه مبارک به دلیل اینکه مردم در حال و هوای دعا و درخواست حاجت و نیاز هستند ، بیشتر دیده می شود. آیا متن ‌های این گونه پیامک ‌ها توجیه دینی و مذهبی دارند؟ به نظر بی اساس بودن این پیامک ها در حدی هستند که ارزش فکر کردن هم ندارند چه رسد به عمل کردن به آن ها ...

محمد رضا باب الخانی

تا به حال به اینکه زمان مرگتان کی  و چه روزی است فکر کرده اید؟ به نتیجه ای هم رسیده اید؟ اصلا تا به حال به موضوع مرگ فکر کرده اید یا همیشه تا این موضوع میاید که ذهن شما را درگیر کند، یا یک سری اتفاقاتی می افتد که شما را به فکر کردن پیرامون آن وادار کند ازش فرار کرده اید و با حدیث نفس یا با صدای بلند گفته اید: من و مرگ؟!! من خیلی جوانم! مرگ مال آدم هایی است که سن و سالی از آنها گذشته، با انواع بیماری ها از چربی خون و فشار و ... دست و پنجه نرم می کنند!! انگار آیات قرآن و وعده ها و کلام خالق مهربانمان که ما را خلق کرده است را فراموش کرده ایم؛ او در مورد مرگ و گرفتن جان آدم ها هیچ قید و فاکتوری را ذکر نکرده است؛ نگفته اگر هنوز سنتان کم است مرگ با شما کاری ندارد ، نگفته مسن ها مراقب مردن باشند، این ها هیچ کدام حرف خدای متعال نیست و همه و همه باور های اشتباه من و شمایی است که مرگ را از خودمان دور می بینیم .... او فقط یک چیز گفته و آن اینکه : مَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ (17، شوری) شاید زیباترین و حکیمانه ترین جمله ای که می تواند انسان را به مرگ متمرکز کند و  آدمی را به وسیله این موضوع تنبهی دهد تا در رفتارهایشان تجدید نظری داشته باشند همین است؛ و چه میدانی، شاید لحظه (قیامت) نزدیک باشد.

محمد رضا باب الخانی

در اتوبوس کنار یک خانم جوانی نشستم... ظاهرش سعی می کرد خودش را امروزی و به قولی مدرن جلوه دهد ... آینه اش را از کیفش در آورد و دستی به صورتش کشید و با لوازم و ارایشش صورتش را بازسازی کرد و موهایش را درست کرد ... یک دفعه با صدای بلند یک آهی کشید و حالش منقلب شد .... گفتم چی شد؟! کمی از آبی که به همراهم داشتم به او دادم تا حالش کمی جا بیاید ... سر حرف باز شد و گفت: چند وقت پیش سقط داشتم و الان دارم می روم دکتر! اولش فکر کردم به دلیل بیماری یا مشکلی که الان دامن خیلی از خانم های جوان را گرفته و فرزندانشان ناخواسته سقط می شوند بوده ولی در ادامه صحبت ها متوجه شدم که سقط عمدی بوده! گفتم آخه چرا؟

محمد رضا باب الخانی

با پیشانی ای که از اخم و ناراحتی چین های عمیقی بر روی آن افتاده بود وارد مغازه شد ... بدون اینکه سلام کند پرسید آقا قیمت این عینک چنده؟!! از حرکت و حالتش خوشم نیامد ... ولی با لبخند به او سلام کردم ... چند تا از چین های روی پیشانی اش باز شد ... گفتم خوش آمدید ... امری داشتید؟!! قیافه اش به کلی عوض شد ... پیشانی اش صاف شد ... نگاهش آرام تر شد ... انگار فهمیده بود کارش زشت بوده ... هول شد و گفت: ببخشید! سلام، ممنون. قیمت این عینک را می خواستم بدونم! با خودم گفتم: چه قدر بعضی از ما آدم ها تلخ هستیم به طوری که با یک من عسل هم نمی شود ما را خورد!!

محمد رضا باب الخانی

گاهی احساس می کنم که عادت کرده ام مسلمان باشم، پیامبر و راهنما داشته باشم، دوستش داشته باشم، به زیارتش بروم یا آرزوی زیارت حرمش را در دل بپرورانم. همیشه این گونه بوده ام و این چه خوب است و چه نعمت بزرگی است؛ اما بد نیست گاهی هم به دنبال چرایی ها بگردم؛ فایده اش این است که نگاهم عمیق تر می شود و قدر داشته هایم را بهتر می دانم. لازمه ی چراها این نیست که همه ی آنچه را بوده ام و داشته ام، فراموش کنم و از نو بسازم. فقط باید چند سوال اساسی را از خود بپرسم و برای پاسخش قدری جستجو کنم. مثلاً اینکه چرا باید مبعثی می بود که بشر پیامبری داشته باشد؟ در حقیقیت چرا انسان ها نیاز داشتند که پیامبری از جانب خدای خالق برایشان مبعوث شود؟ اگر نبود، چه می شد؟
پاسخ سوالاتی از این دست را با دو روش می توان داد. یعنی دو نگاه و دو رویکرد وجود دارد: برون دینی و درون دینی.

محمد رضا باب الخانی