وقتی در ماهیت و محتوای جشن چهارشنبه سوری خوب نگریسته می شود، گویی دعوت شدگان در این مراسم باستانی، همه در پی یک گم شده، در این فستیوال آتش و دود شرکت کردهاند! یک گم شده خاص، چیزی از جنس آرامش و نجات، گویی افراد در میان زبانه های آتش و انفجار بمب های دست ساز، به دنبال فراموشی مشکلات و رهایی در آرامش و خوشبختی هستند. ولی هر چه بیشتر دقت می کنیم، گویی کسی به این خواست و انتظار طبیعی و فطری نزدیک نمی شود، بعید نیست ما ساحل آرامش را نشناخته باشیم.
پریدن از روی آتش مخوف جهنم
به راستی شرکت کنندگان در مراسم چهارشنبه سوری به دنبال چه اکسیری می گردند؟ آیا راهی بهتر و نزدیک تر برای دست یابی به خواسته های طبیعی و فطری وجود ندارد؟ آیا پریدن از روی آتش چهار شنبه آخر سال، مشکل گشای سختی ها و گرفتاری ها است؟ آیا نسخه ای بهتر از بازی با آتش وجود ندارد؟ بیش از ۱۴۰۰ سال پیش یک مرد آسمانی نسخه ای شفا بخش و سعادت آفرین را در اختیار بشریت قرار داده که می تواند انسان را از بالای مخوف ترین شعله های آتش جهنم به سلامتی عبور دهد و در سرزمین خوشبختی ها فرود آورد. بر اساس آموزه های اسلامی همه انسان ها از شعله های آتش جهنم عبور داده می شوند: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا؛[سوره مریم، آیه۷۱] و همه شما (بدون استثناء) وارد جهنم مىشوید این امرى است حتمى و قطعى بر پروردگارت!».
همه وارد جهنم مىشوند؟!
مفسران قرآن کریم در خصوص معنای «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها؛[سوره مریم، آیه۷۱] و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم مىشوید»، عبارت های مختلفی دارند، محققان تفسیر نمونه در این خصوص این چنین بیان می کنند: این آیه و آیات مشابه آن گویای ویژگی های روز رستاخیر است، شاید شنیدن این مطلب برای بیشتر مردم شگفت انگیز و ترس آور باشد، چرا که خدای متعال در این آیات به این مطلب اشاره می کند همه شما بدون استثنا وارد جهنم می شوید"(وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها)" این امرى است حتمى و فرمانى است قطعى از پروردگارتان"(کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا). [سوره مریم، آیه۷۱]
در تفسیر این آیه در میان مفسران گفتگوى دامنه دارى وجود دارد، بر اساس اینکه منظور از "ورود" در جمله"إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها" چیست؟
۱- تفسیر اول: بعضى از مفسران بر این باورند که مقصود از"ورود در آتش جهنم" به معناى نزدیک شدن و اشراف پیدا کردن بر جهنم است، یعنى همه انسان ها، بدون استثناء براى حسابرسى یا براى مشاهده سرنوشت نهایى بدکاران، به کنار جهنم آورده می شوند، سپس خدای متعال پرهیزگاران را رهایى مىبخشد و ستمگران را در آن رها مىکند.
۲-تفسیر دومى که اکثر مفسران آن را انتخاب کردهاند این است که "مقصود از ورود در جهنم" در آیه، به معنى دخول است؛ بر اساس این معنا از آیه همه انسان ها بدون استثناء، نیک و بد، وارد جهنم مىشوند، منتها دوزخ بر نیکان سرد و سالم خواهد بود همانگونه که آتش نمرود بر ابراهیم (یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ)[انبیاء، آیه ۶۹] چرا که آتش با آنها سنخیت ندارد گویى از آنان دور مىشود و فرار مىکند، و هر جا آنها قرار مىگیرند خاموش مىگردد، ولى دوزخیان که تناسب با آتش دوزخ دارند همچون ماده قابل اشتعالى که به آتش برسد فورا شعلهور مىشوند.
مهارت های لازم برای پریدن از آتش
۱- مهارت تقوا ورزی: خدای متعال در آیاتی چند با بیانی روشن، شاخص هایی را به انسان معرفی می کند، که به واسطه آن شاخص ها، به راحتی می توان از روی آتش جهنم عبور کرد. برای نمونه در آیه ۷۱ سوره مبارکه مریم، بعد از بیان قطعی و حتمی بودن ورود انسان ها به آتش جهنم می فرماید: «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمینَ فیها جِثِیًّا؛[سوره مریم، آیه۷۲] سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن رهایى مى بخشیم و ظالمان را-در حالى که (از ضعف و ذلّت) به زانو درآمده اند- در آن رها مى سازیم.» دوزخ گذرگاه تقواپیشگان و اقامتگاه ستمکاران است، تقوا، یگانه راه نجات از دوزخ است.
۲- مهارت اطاعت پذیری: در قرآن کریم با آیاتی مواجه هستیم که جهنمیان، علت سقوط و گرفتار شدن در جهنم را عدم همراهی و اطاعت پذیری از رسول خدا معرفی می کنند: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً [فرقان/ ۲۷] و (به خاطر آور) روزى را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان مى گزد و مى گوید: «اى کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم.» در آیه دیگر کسانی که در آتش مهیب دوزخ سقوط کرده اند این چنین اعتراف می کنند: و کسانى که کافر شدند گروه گروه به سوى جهنّم رانده مى شوند وقتى به دوزخ مى رسند، درهاى آن گشوده مى شود و نگهبانان دوزخ به آنها مى گویند: «آیا رسولانى از میان شما به سویتان نیامدند که آیات پروردگارتان را براى شما بخوانند و از ملاقات این روز شما را بر حذر دارند؟!» مى گویند: «آرى، (پیامبران آمدند و آیات الهى را بر ما خواندند، و ما مخالفت کردیم!) ولى فرمان عذاب الهى بر کافران مسلّم شده است».[زمر/۷۱]
۳- مهارت تعقل و تفکر کردن: در آیات دیگری کسانی که نتوانسته اند از روی آتش جهنم عبور کنند علت گرفتاری و گمراهی خود را عدم استفاده از قوه عاقله و گوش ندادن(گوش ندادن به سخنان و رهنمود های انبیاء الهی) معرفی کردهاند: «وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ [ملک/ ۱۰]و میگویند: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم!».
۴-مهارت عبادت و بندگی: گروهی دیگر از جهنمیان علت سقوط در آتش جهنم را عدم مهارت بندگی و عبودیت در برابر خدای متعال شرح داده اند: «عَنِ الْمُجْرِمینَ ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ؛[مدثر، آیات ۴۱ الی۴۳] از مجرمان: چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟!» مىگویند: «ما از نمازگزاران نبودیم.»
۵-مهارت ترک گناه و زشتی: در آیات دیگر خدای متعال سخن کسانی را به گوش زمینیان می رساند که در اثر آلوده شدن در سنگین شدن کولبار گناهشان نتوانسته اند سبکبار از روی آتش جهنم عبور کنند: «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛[نمل/۹۰] و هر که بدى آرد، پس چهرهشان را به آتش درافکنند- به رو در آتش افکندهشوند- آیا جز آنچه مىکردید پاداش داده مىشوید؟».
پریدن را از فرشته های آتش نشان بیاموزیم
در فستیوال چهارشنبه سوری آخر سال مراقب فرشته های زمینی باشیم، مراقب باشیم موجب سوختن بال های زیبایشان نشویم، همان هایی که همواره با خَلق ایثار و شهامت در پی خاموش کردن آتش بی احتیاطی ها و سهل انگاری های ما هستند، همان هایی که در ساختمان پلاسکو فداکاری آفریدن و با ورود در آتش دنیایی به خوبی پریدن از آتش جهنم را به ما آموختند: در روایتی میزان پاداش این فداکاری از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) این چنین نقل شده است: «قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَادِیَةَ [مَاءٍ] أَوْ نَارٍ أُوجِبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ: هر کس جلو هجوم آب و یا آتش را بگیرد و جمعی از مسلمانان را نجات دهد، بهشت بر او واجب میشود.»
پی نوشت ها:
[۱]. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۱۱۸.
[۲]. محسن قرائتی، تفسیر نور، ج۷، ص۳۰۰.
[۳]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۲، ص۱۶۴، ح۸.