یکی از جنبه های مهم زندگی کودکان طلاق، ارتباط پدر و مادری است که «جدا از هم زندگی می کنند»،گاهی دیده می شود به جای یک تبادل نظر سازنده بعد از طلاق،کودکان حرفهای پدر و مادرشان را به هم منتقل می کنند. «زنی 43 ساله هستم و حدود دو سال است که با مردی هم سن خودم ازدواج کرده ام. این ازدواج دوم همسرم است و از ازدواج اولش دارای یک کودک 6 ساله است که با ما زندگی می کند. او آخر هفته ها به ملاقات مادرش می رود. با اینکه در طی این دو سال خیلی با او مدارا کرده ام و سعی می کنم با محبت با او رفتار کنم ولی او با من خیلی خشن رفتار می کند. لجبازی می کند و گاه فحاشی می کند. از ادامه این زندگی عاجز شده ام. علی رغم اینکه رابطه خوبی با همسرم دارم،گاه تصمیم به جدایی می گیرم. تصور می کنم اگر چند سال دیگر به سن نوجوانی برسد و این روال ادامه یابد، من باید چکار کنم؟»در ادامه مطلب با ما باشید.
بررسی شرایط روانی کودک قبل از جدایی
یکی از افرادی که در این زمینه می تواند کمک حال خانواده باشد، مشاور و روان شناس است. نقش مهم روان شناس کودک در جدایی زن و شوهر این است که حامی کودک باشد. روان شناس نباید جانب زن و شوهر را بگیرد، بلکه باید اطلاعات بدهد و مصالح را مشخص کند. او باید والدین را در جریان تاثیرات احتمالی طلاق بگذارد و بهترین راه های به حداقل رساندن اثرات منفی طلاق را به آن ها نشان دهد. روان شناس به زن و شوهر می فهماند فرزند برای سازگار شدن با وضعیت پیش آمده چه نیازهایی دارد.
این توضیحات ارائه شد تا والدین بدانند که هر گاه تصمیم به جدایی گرفتند، باید ملاحظه فرزندان را بکنند و بدون بررسی و کمک از مشاور اقدام به جدایی نکنند. چرا که تحقیقات نشان داده است؛ حل موفقیت آمیز و مثبت اختلافات زن و شوهر، در کنار آمدن با جدایی پدر و مادر به کودکان کمک می کند.
رفع درست و موفقیت آمیز اختلافات منوط به خویشتن داری و از خود گذشتگی والدین است.
مسئولیت پذیری والدین
در گام اول توصیه می شود که والدین این کودک برای برخورد درست با کودک شان حتماً از مشاوره و روان شناسی بهره ببرند، چرا که در هر حال این طلاق آثار مخربی بر این کودک وارد آورده است. لازم است آثار این طلاق و بگومگوهای قبل از طلاق به حداقل برسد.
والدین اصلی کودک باید یاد بگیرند که در رابطه با فرزندشان مسئولیت پذیر باشند و اگر دیگری از رابطه کودک با وی حمایت نکرد، او را سرزنش نکنند و مورد انتقاد قرار ندهند.
این کار فقط کودک را موضوع اختلاف می کند. ضمن اینکه زن و شوهر هر قدر هم که با هم اختلاف و مشکل داشته و به همین دلیل هم از یکدیگر جدا شده اند، لازم است که در زمینه مسائل تربیتی کودک، حتی بعد از طلاق هم با هم تفاهم داشته و به اتفاق نظر برسند.
فرزند را «نامه بر» نکنید.
ارتباط به عنوان یکی از جنبه های مهم زندگی، به بچه ها درس زندگی، محبت و بازی با پدر و مادری که « جدا از هم زندگی می کنند» می دهد. ارتباط زن و مردی که از هم جدا شده اند، کمک می کند بدون آنکه فرزندان را «قاصد» کنند، در مورد فرزند تبادل نظر کنند. همچنین از تجارب فرزندان مطلع شوند. و در تجارب او سهیم شوند. در این ارتباطات باید مسائل مهم زندگی کودک حتماً رد وبدل شود. این مسائل مهم عبارتند از: مسائل و مشکلات بهداشتی، مسائل مربوط به مدرسه، روابط اجتماعی و دوستان، فعالیت های فوق برنامه، نگرانی های خاص مثل از دست دادن یک دوستی یا تغییرات مدرسه و خانه، تغییرات مهم خانه مثل تغییر محل سکونت یا مسافرت ها، خواسته ها مثلاً کودک تقاضای خرید یک چیز خاص و... دارد، درخواست تغییر برنامه و...دارد همه و همه باید مطرح شود.
و نحوه کنارآمدن شما
اینها مواردی است که والدین اصلی کودک باید مورد توجه قرار دهند. حال مساله دیگر نحوه کنار آمدن مراقبان جدید با کودک است. در یادداشتی که پیش رو بود، مادر دوم کودک در برخورد با وی مشکل جدی دارد و کودک هنوز وی را نپذیرفته است. در هر حال یکی از قسمت های اجتناب ناپذیر طلاق، آشنایی کودکان با آدم های جدیدی است که وارد زندگی پدر و مادر شده اند (یعنی ازدواج مجدد).
کودک را درک کنید.
خردسالان معمولاً دوست ندارند، اوقاتی را که با پدر و مادر جدا شده خود می گذرانند، با فرد دیگری تقسیم کنند. گاهی اوقات نیز احساس می کنند اگر این آدم جدید را دوست داشته باشند، به پدر و مادر جدا شده خود خیانت کرده اند. به همین دلیل بهتر است کودک قبل از آشنایی با افراد جدید، با پدر و مادر جدا شده خود رابطه خوبی برقرار کند. در عین حال بچه ها باید بفهمند پدر و مادر آنها زندگی شخصی هم دارند.
حال بنظر می رسد کودک این ماجرا، هنوز با مشکلات پدر و مادر اصلی کنار نیامده است. و به همین دلیل با مادر دوم خود نیز مشکل جدی دارد. کار مهمی که در اینجا باید انجام شود این است که پدر و مادر اصلی کودک برای پرداختن به مسائل این کودک با هم ارتباط موثر و مناسب داشته باشند و به یک اتفاق نظر در زمینه مسائل تربیتی برسند.
رابطه ای دوستانه
از طرف دیگر شما هم به عنوان مادر دوم باید رابطه ای موثر و مناسب با مادر اصلی کودک داشته باشید و حتی با وی رابطه دوستانه برقرار کنید. شاید بهتر است، این کودک شاهد رابطه دوستانه شما و مادر اصلی خود باشد تا کم کم بتواند شما را به عنوان مراقب دیگر خود بپذیرد و کنار بیاید. ضمناً در زمینه نوع برخورد با این کودک حتماً با مادر وی در تعامل جدی باشید تا در اتخاذ شیوه های تربیتی این کودک نوعی ثبات وجود داشته باشد. حتی مادر اصلی کودک را تشویق کنید تا در نزد این کودک شما را به عنوان دوست خود خطاب کند و حتی در ظاهر هم شده ارتباطی محبت آمیز با شما برقرار کند تا این کودک هر چه زودتر شما را بپذیرد و با شما کنار بیاید.