"امیر بیان علی علیه السلام در ابتدای این فراز از خطبه نورانی 175 نهج البلاغه به گوشه ای از علم و دانشی که خالق هستی در اختیارش گذاشته اشاره نموده و در این باره می فرماید" «وَ اللَّهِ لَوْ شِئْت أَنْ أخْبِرَ کلَّ رَجلٍ مِنْکمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِیعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْت وَ لَکِنْ أَخَاف أَنْ تَکْفروا فِیَّ برَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَلَا وَ إِنِّی مفْضِیهِ إِلَى الْخَاصَّةِ مِمَّنْ یۆْمَن ذَلِکَ مِنْه وَ الَّذِی بَعَثَه بِالْحَقِّ وَ اصْطَفَاه عَلَى الْخَلْقِ مَا أَنْطِق إِلَّا صَادِقاً وَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ بِذَلِکَ کلِّهِ وَ بِمَهْلِکِ مَنْ یَهْلِک وَ مَنْجَى مَنْ یَنْجو وَ مَآلِ هَذَا الْأَمْرِ وَ مَا أَبْقَى شَیْئاً یَمرّ عَلَى رَأْسِی إِلَّا أَفْرَغَه فِی أذنَیَّ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَیَّ أَیّهَا النَّاس إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحثّکمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقکمْ إِلَیْهَا وَ لَا أَنْهَاکمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَکمْ عَنْهَا».
شرح گفتار
امیر بیان علی علیه السلام در ابتدای این فراز از خطبه نورانی 175 نهج البلاغه به گوشه ای از علم و دانشی که خالق هستی در اختیارش گذاشته اشاره نموده و در این باره می فرماید: «سوگند به خدا، اگر بخواهم مى توانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش، و از تمام شئون زندگى، آگاه سازم، امّا از آن مى ترسم که با اینگونه خبرها نسبت به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم کافر شوید. آگاه باشید که من این اسرار گرانبها را به یاران رازدار و مورد اطمینان خود مى سپارم. سوگند به خدایى که محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به حق برانگیخت، و او را برگزید، جز به راستى سخن نگویم».
سخن گهربار مولای متقیان علی (علیه السلام) حکایت از آن دارد که آنچه از علم و دانش علی (علیه السلام) به دست ما رسیده، تنها قطره ای از دریای موّاج علم و دانایی آن بزرگ مرد تاریخ بشریت محسوب می شود بگونه ای که اگر تمام آن به دست مردم می رسید، به خاطر نداشتن ظرفیت لازم برای دریافت چنین معارفی، از مسیر حق دورگشته، و به لحاظ فکری و عقیدتی دچار انحراف شدیدی می شدند.
در حدیثی زیبا رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) در این باره می فرماید: «إِنَّ فِیکَ شَبَهاً مِنْ عِیسَى بْنَ مَرْیَمَ وَ لَوْ لاَ أَنْ تَقولَ فِیکَ طَوَائِفٌ مِنْ أمَّتِی ما قَالَتِ النَّصارى فِی عَیسَى بْنَ مَرْیَمَ لَقلْت فِیکَ قَوْلا لاَتَمرّبِمَلاَ مِنَ النَّاسِ إِلاَّ اَخَذوا التّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ یَلْتَمِسونَ بِذلِکَ الْبَرَکَةَ»:تو به عیسى بن مریم (علیه السلام) شباهتى دارى (از نظر زهد و عبادت) و اگر از این بیم نداشتم که گروهى از امتم درباره تو (غلوّ کنند و) همان بگویند که درباره عیسى بن مریم گفتند، سخنى درباره تو مى گفتم که از کنار هیچ جمعیّتى از مردم عبور نمى کردى، مگر آن که خاک زیر قدم هاى تو را براى تبرّک بر مى گرفتند!
سخن گهربار پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه وآله) بیانگر آن است که فضائل و ویژگی های بی نظیری که در علی (علیه السلام) وجود داشت ازنظر کمی و کیفی به اندازه ای است که درک آن از سوی افراد عادی و معمولی نا ممکن و محال خواهد بود، و لذا به منظور صیانت و حفاظت از حوزه فکری و عقیدتی مردم، و اینکه دچار افراط و عقاید غلو آمیز نسبت به علی (علیه السلام) نشوند از بیان تمام حقایق در مورد ایشان پرهیز شده و تنها به گوشه ای از فضائل آن امام عزیز، آنهم در حد ظرفیّت مخاطبین اشاره شده است.
چرا بدون معطلی جواب می دهی؟!
آنچه از روایات معتبر به دست می آید آن است که ظرفیت علم و دانش مولای متقیان علی (علیه السلام) به اندازه ای وسیع و گسترده بود که بر تمام رموز و ریزه کاری های علوم مختلف تسلّط کامل داشت، بگونه ای که در مقابل هیچ پرسش و مسئله ای، دچار حیرت و سرگردانی نمی شد، و بلافاصله و بدون ذرّه ای معطلی به پاسخ و حل آن می پرداخت .
ابو المۆید موفق بن احمد خوارزمی که از اکابر علما اهل سنت است در کتاب مناقب خود نقل می کند که: «روزی عمر بن الخطاب از امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) پرسید: چگونه است که هرگاه از حکمی از احکام یا از مسئله ای از مسائل از شما می پرسند بدون معطلی جواب می دهی؟!
امیرالمۆمنین در پاسخ به عمر، ابتدا کف دست مبارک را در مقابل او باز کرده و سپس فرمود: چند انگشت در دست من است ؟! عمر فوری گفت: پنج انگشت. حضرت فرمود: چرا تأمل و فکر نکردی؟! عمر گفت: نیازی به فکر نداشت زیرا پنج انگشت در مقابل من حاضر بود.
حضرت فرمود: تمام مسائل و احکام و علوم در مقابل من مانند این کف دست حاضر است لذا در پاسخ به سۆالات بدون تأمل جواب می دهم.
آموزگار او کیست؟!
امیر متقیان علی (علیه السلام) در ادامه به آموزگاری که این اطلاعات ناب و علوم بی نظیر را در اختیارش قرار داده اشاره می کند و می فرماید: «وَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ بِذَلِکَ ک لِّهِ وَ بِمَهْلِکِ مَنْ یَهْلِک وَ مَنْجَى مَنْ یَنْج و وَ مَآلِ هَذَا الْأَمْرِ وَ مَا أَبْقَى شَیْئاً یَمرّ عَلَى رَأْسِی إِلَّا أَفْرَغَه فِی أذنَیَّ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَیَّ أَیّهَا النَّاس إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحثّکمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقکمْ إِلَیْهَا وَ لَا أَنْهَاکمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَکمْ عَنْهَا»: پیامبر اسلام (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاکت آن کس که هلاک مى شود، و جاى نجات کسى که نجات مى یابد، و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاه کرده است. هیچ حادثه اى بر من نگذشت جز آن که در گوشم نجوا کرد، و مرا مطّلع ساخت.
فرمایش مولای متقیان بیانگر رابطه ی بسیار عمیق و تنگاتنگی است که میان آن حضرت و پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در حوزه علم و دانش وجود داشته است، که براساس روایات معتبر این ارتباط به اندازه ای محکم و استوار بود که شب و روز به محضر مبارک پیامبر گرامی اسلام می رسید و از علوم ناب و معارف بی نظیر آن حضرت بهرمند می شد.
در کتاب ارزشمند سلیم بن قیس از زبان مبارک امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) به این حقیقت تصریح شده و آن حضرت فرموده است: من هر روز یک بار و هر شب یک بار به خدمت پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) مى رسیدم و ایشان در آنجا با من خلوت مى نمود، و هر جا که مى رفت من هم مى رفتم . اصحاب پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) هم مى دانستند که این کار را با غیر من نسبت به احدى از مردم انجام نمى دهد.
این برنامه گاهى در منزل من بود که پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) نزد من مى آمد! هر گاه من در یکى از منازلش به خدمت او وارد مى شدم با من تنها مى شد و به همسرانش دستور مى داد تا برخیزند و جز من و او کسى نمى ماند، ولى وقتى براى خلوت به خانه من مى آمد فاطمه و هیچ یک از دو پسرم (حسن و حسین) از پیش ما بر نمى خاستند.
برنامه چنین بود که تا سۆال داشتم جوابم را مى فرمود، و وقتى ساکت مى شدم یا سۆال هایم تمام مى شد خود آن حضرت شروع مى کرد. آیه اى از قرآن بر او نازل نشد، مگر آنکه آن را برایم خواند و من برایش خواندم، و آن را بر من املا کرد، و من همه را به خط خود نوشتم، و از خدا خواست که آن را به من بفهماند و در حافظه من قرار دهد.
این عبارات در کتاب بصائر الدرجات و تحف العقول چنین است: آیه اى درباره شب یا روز، آسمان و زمین، دنیا و آخرت، بهشت و جهنم، دشت و کوه، نور و ظلمت بر او نازل نشد مگر آنکه مرا به قرائت آن واداشت، و بر من املا نمود و به دست خود نوشتم، و تأویل و تفسیر، و محکم و متشابه، و خاص و عام، و اینکه آن آیه چگونه و کجا و درباره ی چه کسانى تا روز قیامت نازل شده را به من آموخت.
آیه اى از کتاب خدا را از روزى که حفظ کرده ام ،پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) تأویل آن را به من آموخت، و حفظ کردم و بر من املا کرد و من نوشتم و فراموش نکرده ام.
آن حضرت هر چه از حلال و حرام یا امر و نهى، یا اطاعت و معصیت که وجود داشت و یا تا روز قیامت اتفاق می افتاد را ترک نکرد و همه را به من آموخت و آن را حفظ کردم و یک حرف از آن را هم فراموش نکردم. سپس دست بر سینه من گذاشت و از خدا خواست که قلب مرا پر از علم و فهم و فقه و حکمت و نور نماید و مرا طورى علم دهد که جهل به من راه نیابد، و طورى حفظ کنم که فراموشى به من عارض نشود.
روزى به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله عرض کردم: یا نبى اللَّه، از روزى که براى من آن دعا را کرده اى چیزى از آنچه به من آموخته اى فراموش نکرده ام، پس چرا بر من املا مى فرمایى و مرا امر به نوشتن آنها مى نمائى؟! آیا نسبت به من از فراموشکارى بیم دارى؟! حضرت فرمود: برادرم! بر تو از نسیان و جهل ترس ندارم. خداوند به من خبر داده که دعاى مرا درباره تو و شریک هایت [امامان] که بعد از تو خواهند بود مستجاب کرده است.
چنانچه ملاحظه فرمودید: تلاش و کوشش علی (علیه السلام) در جهت کسب فیض از محضر مبارک پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله یک تلاش مستمر و بی وقفه بود و براساس همین تلاش منحصر به فرد بود که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در یک حدیث بسیار زیبا و همیشه ماندگار، رابطه ی علمی خود با امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) را این گونه بیان نمود که:«أنا مدینة العلم و علی بابها»من شهر علمم و علی (علیه السلام) درب آن شهر است.
نکته ی بسیار مهم آن است که مطابق روایات فراوانی که در منابع معتبر شیعه و اهل سنت وجود دارد امیر المۆمنین علی (علیه السلام) حتی در لحظات پایانی عمر شریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ارتباط علمی خود را با آن پیامبر گرامی قطع نکرد و در آن لحظات سرنوشت ساز نیز، از دریای بیکران علم و دانش آن بزرگوار به نحو احسن بهره مند شد، که ما در اینجا به عنوان نمونه به یکی از این روایات اشاره می کنیم.
عبدالله بن عمرو بن العاص نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به هنگام مریضی در پایان عمر شریف فرمود:برادرم علی (علیه السلام) را صدا بزنید وقتی او را خواندند نزد پیامبر (صلی الله علیه السلام) آمد. آن حضرت او را با جامه ی خود پوشاند و سر مبارک را نزد او خم کرد هنگامی که علی (علیه السلام) از نزد پیامبر بیرون رفت به او گفتند: یا علی! پیامبر به شما چه فرمود؟! حضرت در جواب فرمود: عَلَّمَنِی أَلْفَ بَابی فْتَح مِنْ کلِّ بَابٍ أَلْف بَابٍ :یعنی رسول خدا هزار باب از علم را به من تعلیم فرمود که از هر بابی هزار باب دیگر گشوده می شود.
مطابق آنچه در سطور بالا گفته شد جایگاه و موقعیت والای امیرالمۆمنین نمایان شد، که این خود ما را به این نتیجه می رساند که او تنها کسی است که پس از رحلت رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) شایستگی تصدّی مقام شامخ و والای امامت را داشت، و در جای خود به اثبات رسیده است که پس از ایشان نیز امامان دیگر لیاقت چنین مقامی را دارند، بنابراین نشستن بر جایگاه خطیر امامت، از سوی دیگران خیانتی است بزرگ به جهان اسلام، که هرگز در پیشگاه خالق متعال مورد بخشش قرار نخواهد گرفت.
در پایان از پیشگاه حضرت حق توفیق روز افزون و عمری با برکت را مسئلت می نماییم تا بدین وسیله بتوانیم در مدت عمر خویش، با تلاش و کوشش اطلاعات مفید و سودمندی را نسبت به حضرات معصومین (صلوات الله علیه وآله) کسب نموده و در سایه این اطلاعات ارزشمند، با معرفت و شناخت بیشتری به استقبال کلمات آموزنده و سعادت آفرین آن عزیزان برویم، و با عمل به گفتار سود مندشان پایانی درخشان را برای خود به ارمغان آوریم.
پی نوشت ها :
1-فرازی از خطبه 175 نهج البلاغه،ص 330 ترجمه محمد دشتی
2- کافی (ط - دارالحدیث)، ج 15، ص 149
3-برگرفته از کتاب اول مظلوم عالم علی (علیه السلام)؛نوشته ی هادی عامری،ص255
4- اسرار آل محمد، ترجمه کتاب سلیم، ص 271
5- الأمالی( للصدوق)، ص 345
6- بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 38، ص 331، باب 68