وب نوشت

وب نوشت

هشت سال دفاع مقدس اگرچه با «تحمیل» آغاز شد اما هدایت و سرانجامش حاصل تحلیلهای داهیانه مردی بود که از همان ابتدا هم می دانست «ما پیروزیم». سی و یکم شهریورماه ۵۹ کمتر از دو ماه از کشف کودتای نوژه گذشته بود که جنگنده های عراقی بر فراز آسمان ایران سایه انداختند.فرودگاهها و پایگاههای هوایی ایران نخستین و اصلیترین اهداف بمباران این جنگنده ها بود و همین هدفگیری سبب شد بسیاری از مردم تصور کنند کودتای دیگری در شرف وقوع است؛ واقعیت اما چیز دیگری بود.این بار دشمن نه با تکیهبر فریبکاری وادادگان داخلی که با استمداد از دشمنان بیرونی در برابر جمهوری نوپای اسلامی به میدان آمد و جنگی را به ایرانیان تحمیل کرد که سرنوشت آن مسیر تاریخ را تغییر داد. مقاومت هشتساله ملت مسلمان ایرانمهر تمدیدی بیمدت بود بر پای سند تولد یک جمهوری متفاوت در جهان؛ «جمهوری اسلامی ایران». حالا دیگر سالها است که ۳۱ شهریور برای مردم ایران بیش از تلخی جنگ یادآور حلاوت حماسه است. ریشههای این طعم شیرین را اگر در تاریخ رصد کنیم به یک نام میرسیم: روحالله الموسوی الخمینی (ره). پایهگذار بزرگترین نهضت انقلابی تاریخ که توانست باایمان و استدلال، اجازه تاریخنگاری جنگ هشتساله را از عراق سلب کند؛ قرار شد تاریخ این سالها را هم کشور «پیروز» ثبت کند.

پنج تاکتیک امام (ره)
آنچه در آستانه ۳۱ شهریور ۹۴ به بازخوانی گذاشتهایم تلاشی است برای پاسخ به یک سؤال؛ تاکتیکهای کلیدی امام خمینی (ره) در رهبری دفاع مقدس چه بود؟ سؤالی که قطعاً دایره پاسخهای آن گسترده تر از ۵ گذارهای است که متناسب باحوصله این گزارش به آن پرداختهایم اما هر گوشه آن مملو از آموزههایی ماندگار و فراموش نشدنی است.

تثبیت و آرامش
«پس نیروهای نظامی ما کجا هستند؟» درست در روزهایی که برخی نمایندگان مجلس اینگونه از میز خطابه خانه ملت فریاد میزدند تا شاید کسی به فکر حل بحران حمله جنگنده های عراقی به ایران شود، آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس به دیدار امام خمینی (ره) رفت.
روایت هاشمی رفسنجانی از این دیدار که در کتاب «انقلاب در بحران» آن را ثبت کرده شامل یک نقل قول کلیدی است: آیتالله خمینی (ره) آرام و مطمئن بودند و میگفتند «صدام مرگ خود را نزدیک کرد.» و آنقدر نیرومند و مصمم این را گفت که رئیس مجلس هم روحیه گرفت.
این خلاصه همان رویکردی بود که امام (ره) در نخستین مواجهه با اخبار داغ هجمه نیروهای عراق به ایران در پیش گرفته بودند. رویکردی که با صدور پیام مشهور ایشان همزمان با آغاز سال تحصیلی، آب سردی بر آتش اضطراب تمام ایران ریخت؛ «مردم فکر نکنند دولت و ارتش ما نمیتواند جواب عراقیها را بدهد. هر وقت لازم باشد پیامی به مردم میدهم و به صدام و کسانی که مثل او هستند ثابت میکنیم که نوکران آمریکا چیزی نیستند. مردم ایران نباید دست و پای خودشان را گم کنند. اگر مسئله جدی شد دستور میدهم عراق را سر جایش بنشانند. دزدی آمده سنگی انداخته و فرار کرده است.»

تقویت باور و ایمان

اینیک واقعیت است که بر روی کاغذ و متناسب با محاسبات نظامی و منطقی، ایران هیچ شانسی برای مقابله با ارتش عراق بهخصوص در سالهای نخست جنگ نداشت و این مسئلهای بود که آرامش در مواجهه با آن تنها از عهده «یومنون بالغیب» برمیآمد.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب، در خاطرات شفاهی خود که در سال ۷۷ و در قالب برنامه تلویزیونی روایت فتح آن را ثبت کردند اشاره جالبی به یک نشست تاریخی و پیامرسانی جالب داشتند؛ «در روزهای سوم و چهارم جنگ بود. در اتاق جنگ ستاد مشترک همه جمع بودیم ... مسئولان کشور، رئیسجمهور، نخستوزیر... بحث میکردیم، مشورت میکردیم. نظامیها هم بودند. یکی از نظامیها آمد کنار من گفت: دوستان در اتاق دیگر کار خصوصی با شما دارند. من بلند شدم رفتم پیش آنها. مرحوم فکوری بود، مرحوم فلاحی بود. اینهایی که یادم است. نشستیم. گفتم کارتان چیست؟ گفتناند: ببینید آقا! کاغذی درآوردند. این کاغذ را من عیناً دارم و توی یادداشتها نگهداشتهام که خط آن برادران عزیز ما بود. گفتند هواپیماهای ما اینها است... انواع هواپیماها بود. نوشته بودند از این نوع هواپیماها مثلاً ما ده تا آمادهبهکار داریم که تا فلان روز آمادگیاش تمام میشود...»
مقام معظم رهبری در ادامه روایت خود افزودند: «گفتند آقا وضع جنگ ما این است. شما بروید به امام (ره) بگویید. من هم از شما چه پنهان توی دلم قدری خالی شد. گفتیم واقعاً هواپیما نباشد چهکار کنیم. او (صدام) دارد با هواپیماهای روسی مدام میآید... گفتم خیلی خوب! کاغذ را گرفتم. بردم خدمت آقا در جماران و گفتم آقا این آقایان فرماندهان ما هستند و ما داروندار نظامیمان دست اینها است... (حالا نقل به مضمون میکنم و عین عبارت ایشان خاطرم نیست. حتماً جایی عین آن را ثبت کردهام) ایشان گفتند این حرفها چیست؟ شما بگویید بروند بجنگند، خدا میرساند، درست میکند، هیچ طوری نمیشود.»
رهبر انقلاب ادامه دادند: «منطقاً حرف امام (ره) برای من قانعکننده نبود، چون امام (ره) که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت ایشان و روشنایی دل و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم و میدانستم خدای متعال این مرد را برای کاری بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. به این عقیده داشتم و لذا دلم قرص شد. همان هواپیماهایی که قرار بود بعد از پنج با شش روز بهکلی از کار بیفتند، هنوز هم دارد در نیروی هوایی ما کار میکند! ۱۴ سال از سال ۵۹ میگذرد؛ هنوز دارند کار میکنند.» (مصاحبه با برنامه روایت فتح. ۲۳ مرداد ۷۳)

تقویت شجاعت

احتمالاً با همان محاسبات مبتنی بر ایمان بود که امام (ره) هیچگاه و در برابر هیچ شیطنتی صحنه را خالی نگذاشتند و اجازه ندادند واهمه و تردیدی در دل ملت خانه کند.
طبق اسناد تاریخی عراق در مقطعی از جنگ برای تضعیف روحیه ایرانیها شایعه کرد که امام خمینی (ره) «کشتهشده است» و در رسانههایشان گفتند: «رژیم با جعل بیانیه از او سعی در پنهان کردن مرگ [امام] خمینی (ره) دارد. اگر رادیوتلویزیون ایران راست میگوید که [امام] خمینی (ره) نمرده است چرا او را نشان نمیدهد؟ حال بگذار بهشتی برای گول زدن مردم صدای [امام] خمینی را تقلید کند!»
در واکنش به این جوسازی رسانهای اما خیلی زود امام (ره) پیامی رادیوتلویزیونی منتشر کردند و گفتند: «دو سه ساعت قبل یکصدایی در بالای آسمان پیدا شد و از راههای مختلف اظهار نگرانی کردند (!) درصورتیکه مسئله ای نبود که نگرانی داشته باشد. ما قوی هستیم و قدرتمند هستیم و بر آنها غلبه خواهیم کرد. ملت ایران باید از اینطور مسائل هیچ نترسد... من از ملت بزرگ ایران خواهانم که در هر مسئله ای که پیش می آید قوی باشند، قدرتمند باشند. متکی به خدای تبارک وتعالی باشند و از هیچ چیز باک نداشته باشند. ما از آن قدرتهای بزرگ نترسیدیم، اینکه قدرتی ندارد. عراق که چیزی نیست... ما متکی به خدا هستیم و با اتکا به خدا از هیچ چیز ترسی نداریم و شما ملت عزیز مجتمع باشید، مصمم باشید و از هیچ چیز هراس نداشته باشید؛ که هراسی هم نیست.»

اشراف و آگاهی

علاوه بر ایمان و شجاعت اما ویژگی غالباً مغفول امام خمینی (ره) اشراف عجیب ایشان بر واقعیتها و تحولات میدانی بود.بازهم اجازه دهید بخشی از خاطرات شفاهی رهبر انقلاب در گفتگو با برنامه روایت فتح را مرور کنیم: «دریکی از روزهای هفتههای ابتدایی جنگ امام (ره) به من گفتند که «چند تفنگداریم؟ این را شما تحقیق کنید و به من بگویید.» من فوراً همه برادران فرمانده را جمع کردم و گفتم که حضرت امام (ره) فرمودهاند مشخص کنید که ما چند تفنگداریم؟ آنها هم گفتند باشد. فوراً به همهجا اعلام شد و عددی از همهجا جمع کردند و به من گفتند اگر آن را به شما بگوییم از تعجب خندهتان میگیرد. من هم قبول کردم چون به نظرم عدد زیادی بود.»
رهبر انقلاب در ادامه خاطره خود میافزایند: «من به خدمت امام (ره) آمدم و گفتم این فهرست تفنگها است؛ اینقدر در نیروی زمینی است، اینقدر در نیروی هوایی و اینقدر در کجا و کجا... بعد که آن را برای امام (ره) خواندم ایشان تأملی کردند و با لحن بسیار خاطرجمعی گفتند؛ خیلی بیش از اینها است. من تعجب کردم که چطور حضرت امام (ره) با این نفس گرم میگویند خیلی بیش از اینها است؟! بعد امام (ره) از حرف تفنگ خارج شدند و گفتند که بدانید اسلحه و مهماتی که در کشور از پیشذخیره شده برای مقابله با کشوری مانند روسیه، جایی تعبیهشده و خیلی بیش از این حرفها ما سلاح و مهمات داریم. بروید بگردید و پیدا کنید. بعدها که گشتیم و چیزهایی پیدا کردیم که فرماندهان هم از وجود آن بی خبر بودند.»

آینده نگری
در همان سالهای آغاز جنگ،  صدام متوجه اشتباه تاریخی خود شد و سعی کرد با پیشنهاد آتش بس جلوی سقوط بیشتر خود و حزب بعث را بگیرد. پیشنهادی که با قاطعیت از سوی امام خمینی (ره) رد شد. امام (ره) مردم ایران را برای جنگی طولانی آماده میکردند: «ما هم صبر داریم و هم حوصله. ماسالها است که زیر بار مصائب بوده ایم و به زحمت کشیدن عادت داریم. حالا که استقلال پیداکرده ایم ۲۰ سال هم این جنگ طول بکشد ما ایستاده ایم.»
امام خمینی (ره) با آیندهنگری ویژه خود گویی از همان روزها می دانستند که قرار است تا سالها ایرانیان به بهانه سالگرد جنگ تحمیلی، جشن حماسه بگیرند و اینگونه بود که زیر بار هر پایانبندیای برای این نبرد تحمیلی نرفتند.
امام (ره) بارها از شرایط ایران برای پایان جنگ گفته بودند. صحبت از این شرایط و کیفیت تحقق آن در مسیر قبول قطعنامه ۵۹۸ حکایتی طولانی است و در مقاطع زمانی دیگر باید به آن پرداخت اما در مقام مرور بخشهایی از سخنان امام خمینی (ره) در جمع فرماندهان ارتش در سالهای پایانی جنگ را در پایان این گزارش می آوریم: «از اولی که این جنگ شروع شد تا حالا، چه آن روز که صدام کوس قادسیه برای خودش میزد و چه امروز که دیگر اسمی از او نیست و رفته است آنجا که خدا میداند، ما مسائلی داشته ایم که یکی بوده... ما از اول میگفتیم شما ریختید در منزل ما در شهرهای ما در کشور ما حمله کردید، غافلگیرانه وارد شدید در کشور ما و آنهمه خرابی کردید و جرم کردید؛ آن همه کشتار کردید. باید بروید بیرون. یکی از شرایط ما این است که بروید بیرون... مسئله دوم مسئله خسارتهایی است که وارد کردند. قضیه جبران خسارت یک جهت مادی دارد یک جهت سیاسی و معنوی... مجرم باید معلوم بشود کیست.»

محمد رضا باب الخانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی