روزهای آغازین مهر بود که از کار بیکار شدم، سعی می کردم خود را خوشحال نشان دهم تا شور و هیجان پسرم که اولین بار بود مدرسه را تجربه می کرد، بهم نریزد. چند روز پیش آمد و گفت، امروز خانم معلم گفت یک درس مهم یاد می دهد «هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند» و بعد گفت به این موضوع فکر کنیم. یعنی چی بابا؟ دیگر صدایش را نمی شنیدم؛ این درس مهمی بود که مدت ها فراموش کرده بودم و بیکاری امروزم نتیجه سهل انگاری ام در بیکار شدن همکارم بود... این را مردی سی و چند ساله می گوید و حسرت می خورد که کاش این درس را فراموش نکرده بود و در برابر زیر آب زنی هایی که علیه همکارش شده بود می ایستاد تا امروز به همان درد دچار نشود. انسان موجودی اجتماعی است. آموزه های اسلامی که بر اساس فطرت قرار گرفته (روم، آیه۳۰) و بر آن است که سعادت دنیا و آخرت را در چارچوب معرفت و عمل صالح از جمله عمل اجتماعی صالح تأمین کند؛ چرا که بدون عمل اجتماعی، انسان نمی تواند سعادتمند شود. (سوره عصر)
اما همیشه نوع تعامل با دیگران از همسر و فرزند تا دیگر افراد جامعه مسئله مهم برای هر انسانی بوده است؛ زیرا تفاوت های روحی و روانی و تفاوت ها در نیازها و خواسته ها، موجب تضاد منافع و تقابل میان افراد جامعه می شود. از همین رو بخش اعظم آموزه های دستوری در شرایع اسلامی همواره به حوزه تعاملات اجتماعی و تبیین حقوق، اختصاص یافته است.
تلاش آموزه های قرآنی و اسلامی آن است که ما معیار زندگی درست و تعامل صحیح با دیگران را بیاموزیم و بر اساس آن عمل کنیم تا سعادت دنیا و آخرتمان تأمین شود. اما مشکل بسیاری از مردم این است که حجم بسیار آموزه ها و تعامل بسیار با دیگران در هر لحظه از عمر امکان نمی دهد تا هر دم به ارزیابی صحیح و بطلان عمل خود بپردازیم و درستی و نادرستی آن را ارزیابی کنیم.
از این رو همواره یک پرسش برای همگان وجود دارد که در یک کلمه چه معیاری وجود دارد که موفقیت خود را در تعامل صحیح با دیگران بسنجیم؟ آیا ما دارای یک معیار درونی و همیشگی هستیم که داوری و ارزیابی درستی در این باره داشته باشیم؟ آیا می توانیم بدون مراجعه به کسی یا چیزی در هر لحظه دریابیم که عملی که انجام می دهیم درست و نادرست و صحیح و غلط است؟ چه شاخص درونی وجود دارد که ما هرگاه اشتباه و خطا می کنیم ما را باز دارد و به اصلاح و تصحیح عمل مجبور سازد؟
خودمعیاری انسان بر اساس فطرت
پیامبر (صلی الله علیه و آله) به این پرسش که آیا یک معیار دقیق و علمی و درونی و همیشگی وجود دارد؟ پاسخ مثبت می دهد و می فرمایند که:
هر انسان در درون خود یک معیار و شاخصی دارد که هر لحظه و هر ساعت می تواند اعمال خویش را با آن ارزیابی کند.
این معیار همان فطرت پاک انسانی است که خداوند در درون همگان تعبیه کرده است و انسان می تواند با مراجعه به خود، اعمال و تعاملات خویش با دیگران را ارزیابی کند.
شخصی از پیامبر اسلام صلی الله و علیه وآله پرسید: «ای فرستاده خدا! کاری به من یاد بده که میان آن عمل و بهشت فاصله ای نباشد.»
پیامبر فرمود: «عصبانی مشو و از مردم چیزی طلب مکن و آنچه را برای خود می پسندی برای مردم نیز همان را بپسند» (امالی طوسی، ص ۵۰۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۲۲۲؛ بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۷۲ و ج ۴۷، ص۴۷، ص ۱۲۵)
در جایی دیگر آمده است که عرب بادیه نشینی نزد پیامبر صلوات الله علیه آمد و رکاب شتر پیامبر (صلی الله و علیه وآله) را گرفت و گفت: ای رسول خدا! چیزی به من یاد بده که به وسیله آن وارد بهشت شوم!
پیامبر صلوات الله علیه فرمود: «آنچه را که دوست داری دیگران نسبت به تو روا دارند، تو نیز همان را نسبت به آنان روا دار؛ و آنچه را که ناپسند می داری که دیگران نسبت به تو انجام دهند، تو نیز آن را در حق آنان انجام مده. اینک، رکاب شتر مرا رها کن! (کافی، ج ۲ ص ۱۴۶)
امام علی (علیه السلام) نیز می فرماید: خودت را میزان میان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه که برای خود دوست می داری، برای دیگران هم دوست بدار و آنچه برای خود نمی پسندی، برای دیگران هم مپسند. (نهج البلاغه، نامه ۳۱)
از این روایات می توان دریافت که حضرت رسول (صلی الله و علیه وآله) با بیان یک قاعده طلایی بر آن است تا انسان به خود ارزیابی از عملش اقدام کند و وضعیت خود را با خدا و بهشت و سعادت مشخص کند.
اگر انسان بتواند به این معیار مراجعه کند دیگر نیازی نیست که از کسی چیزی بپرسد و هرگاه در مورد عملی شک و تردید داشت، می تواند با مراجعه به فطرت خویش دریابد که آن عمل مطابق عدالت و حق است یا خلاف آن؟
مسلمان مومن واقعى، کسى است که براى دیگران نیز به اندازه خودش، راحت و آسایش و حق استفاده از مواهب زندگى را بخواهد و اصولا آسایش و خوشبختى خود را، در آسایش و خوشبختى دیگران جستجو کند.
فطرت آدمی معیاری برای سنجش اعمال
البته اینکه گفته شد انسان به خودش مراجعه کند تا وضعیت اعمال خویش را ارزیابی و سنجش کرده و به اصلاح و تصحیح عمل بپردازد، مراد از خود، همان فطرت سالم و سلیم است؛ زیرا زمانی انسان می تواند معیار سنجش حق و باطل و عدالت و ظلم قرار گیرد که براساس ساختار فطری و الهی باشد.
خداوند به هر انسانی یک مجموعه توانایی بخشیده است که شامل دانش ها و تمایلات است. این مجموعه که در ذات هر انسانی تعبیه شده شامل توانایی معرفتی و گرایشی به خیرها و کمالات و گریز از باطل و نواقص است. انسان ها به طور فطری از الهامات تقوایی و فجوری برخوردارند و می توانند حق و باطل و خیر و شر را بشناسند و همچنین به خیر و حق گرایش یافته و از شر و باطل و بی عدالتی گریزان باشند. (شمس، آیات ۷ تا ۱۰)
اما بسیاری از مردم به دلایلی فطرت خود را می پوشانند و اجازه نمی دهند تا آن همانند چراغی روشنگر باشد و پیش پای آنان را روشن سازد و حق و باطل را نشان دهد و گرایش به خیر و عدالت و حق داشته باشد. (شمس، آیات ۷ تا ۱۰)
آن فطرتی می تواند معیار سنجش حق و باطل و درست و نادرست باشد که از بیمار دلی سالم مانده و گرفتار زنگار و مهر نشده باشد.
اما اگر فطرت، سلامت خود را از دست بدهد، به طور طبیعی عمل و رفتار نمی کند. از همین رو حقایق را وارونه می بیند و تفسیر می کند و به جای گرایش به خیر به سوی شر می رود و به جای آنکه در پی مصادیق کمالی حقیقی باشد، به سوی مصادیق کمالی دروغین می رود.
این گونه است که بیمار دلانی چون منافقان هنجارها و ارزش ها را ضد ارزشی دانسته و رفتارهای نابهنجار و زشت خویش را هنجار ارزیابی می کنند و وقتی به آنان اعتراض می شود که چرا افساد می کنید می گویند که ما مصلح هستیم. بر همین اساس آنان انسان های دارای قلب سالم و سلیم و فطرت پاک و سالم را سفیه و بی خرد می دانند و ایمان آوری آنان نسبت به ارزش ها و هنجارها و احکام شریعت مطابق فطرت را عین سفاهت و بی خردی دانسته و به تمسخر آنان می پردازند (بقره، آیات ۸ تا ۱۵)
هرگاه انسان این گونه رفتار کند و فطرت را دفن نماید و فتیله آن را پایین کشد، از حوزه فطرت انسانی بیرون رفته و در مقام حیوانیت وارد می شود و اگر ادامه یابد از آن نیز پست تر شده و قساوت قلب و سنگدلی اش موجب می شود تا دیگر حتی احساس حیوانی نداشته باشد و ادراک و فهم حیوانی را از دست دهد و به سنگ تبدیل شود. (اعراف، آیات ۱۷۶ و ۱۷۹؛ بقره، آیه ۷۴)
به هر حال انسان، خود بهترین داور برای سنجش اعمال خویش و تنظیم روابط سالم با دیگران است. اگر کسی بخواهد رفتار دیگران نیز با وی خوب شود، بهتر است که رفتار خود را با دیگران بهبود بخشد.
اگر هر کسی این گونه عمل کند به طور طبیعی روابط سالم در جامعه ایجاد می شود و گسترش می یابد و جامعه ای معتدل و سالم فراهم می آید و سعادت دنیا و آخرت مردم تضمین و تأمین می گردد.
در عین حال هیچ گاه شاهد انبوه پرونده های قضایی و حقوقی و کیفری میلیونی در محاکم و مراکز قضایی نخواهیم بود.