در قرآن وقتی دامنه سخن به مسائل جنسی کشیده میشود، جلوههای ادب خداوند بروز میکند. صراحت جایش را به کنایت میدهد. نه به گونه تحریکآمیز سخن رانده میشود و نه چندان که حکم مسئله در پس پرده حیا و ادب، مخفی بماند. از حضرت آفتاب و پیامبر آب و آئینه - درود خدا بر او و خاندانش - مروی است که: «إنّ هذا القرآن مأدبه الله فتعلّموا مأدبته ما استطعتم».مَأدَبه ، به فتح دال یعنی ادب و تقویم خلق. مَأدبه ، به ضمّ دال یعنی طعام مهمانی. بدین وجه، معنی «القرآن مأدَبه الله»، این است که قرآن برای ادب و تقویم خلق است. "ادب"، نگاه داشت حدّ هر چیز و "تقویم"، راست و درست ایستاندن است. این وجه با تعلّموا مناسب تر است. پس معنی حدیث این که « قرآن، ادب و دستور الهی است از این مَأدَبه الله، ادب فرا بگیرید و حدّ انسانی خودتان را حفظ کنید و نگاه بدارید و بدین دستور خودتان را راست و درست به بار بیاورید و به فعلیّت برسانید.» مَأدَبه، فرهنگستان و ادبستان است که به تخفیف می گوییم دبستان. مَأدَبه؛ مکتب و مدرسه است که جای تأدیب و تربیت است. آن جایی که به انسان ادب یاد می دهند آن جا را مَأدَبه می گویند. قرآن به انسان ادب یاد می دهد.
آری! اگر اسلام، مکتب ادب ورزی است قرآن، درسنامه ادب و پیامبر، معلم این ادبستان است. در قرآن هر گاه دامنه سخن به مسائل جنسی کشیده میشود، جلوههای ادب خداوند بروز میکند. صراحت جایش را به کنایت میدهد. نه به گونه تحریکآمیز سخن رانده میشود و نهچندان که حکم مسئله در پس پرده حیا و ادب، مخفی بماند.
رعایت حیثیت ادب در کلام از شیوه های منحصر به فرد این کتاب وحیانی است. قرآن کتاب زندگی است بنابراین می بایست در تمامی جنبه های مربوط به زندگی فردی و اجتماعی انسان، سخن بگوید. نحوه ورود قرآن به مسائل خصوصی، اما به گونه ای است که در عین ادای حق مطلب، حریم سخن را به طور کامل حفظ می کند.
اگرچه در قرآن، کثیری از آیات به موضوع پاسداشت حریم ادب و اخلاق در گفتار و رفتار با دیگران اختصاص دارد. اما ما در مجال حاضر، تنها به آیاتی خواهیم پرداخت که اشاره دارد به سبک گفتاری قرآن در بیان مسائل جنسی.
1. کریمه 187 سوره مبارکه بقره: أحِلَّ لَکمْ لَیْلَةَ ٱلصِّیٰامِ ٱلرَّفَث إِلى نِسٰائِکمْ ...[در شب روزهداری، نزدیکی با همسرانتان بر شما حلال گردید]
بنا به گفته راغب، لغتشناس معروف، واژه «رفث»، سخنی است که ذکرش متضمّن آغاز- مغازله - آمیزش و تمتّع از همسر است طوری که آشکارا و با صراحت گفتن آن زشت و شرم انگیز است.
چنانکه ملاحظه می شود در صدر این کریمه آمده: در شب ماه رمضان، بر زبان راندن کلمات محبتآمیز و تحریککننده پیرامون مسائل زناشویی بر شما حلال شده است.اینجا بیدرنگ این سوال در ذهن آدمی نقش می بندد که مگر گفتن این کلمات در روزهای ماه مبارک حرام بوده است که آیه تاکید بر حِلّیت آن در خصوص شبهای ماه مبارک دارد؟
پاسخ این سوال باز می گردد به سبک ادبیات گفتاری خاص خداوند در قرآن که به جای اینکه مستقیما از عمل زناشویی سخن به میان آورد، واژه رفث را به کار برده است که کنایه از مزاوجت و همبستری با همسران است. به این ترتیب، هم حریم این کتاب حفظ میشود هم حرمت مخاطب.
2. کریمه 236 سوره مبارکه بقره: لاٰ جنٰاحَ عَلَیْکمْ إِنْ طَلَّقْتم ٱلنِّسٰاءَ مٰا لَمْ تَمَسّوهنَّ[اگر زنان را قبل از آمیزش جنسى یا تعیین مهر، (به عللى) طلاق دهید، گناهى بر شما نیست.]
در اینجا نیز خداوند به جای تصریح به عمل زناشویی، از واژه مس استفاده می کند. مس یعنی لمس کردن. طبیعی است لمس کردن لزوما به معنای عمل زناشویی نیست اما چون از نظر قرآن عفت کلام یک ارزش است لذا کلمه ای که دال بر مقدمه است را به کار می برد اما ذی المقدمه (نزدیکترین رابطه زن و شوی) را اراده می کند.
3. کریمه 6 سوره مبارکه مائده: « یٰا أَیّهَا ٱلَّذِینَ آمَنوا إِذٰا قمْتمْ إِلَى ٱلصَّلاٰةِ فَاغْسِلوا وجوهَکمْ وَ أَیْدِیَکمْ إِلَى ٱلْمَرٰافِقِ وَ ٱمْسَحوا بِرؤسِکمْ وَ أَرْجلَکمْ إِلَى ٱلْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کنْتمْ جنباً فَاطَّهَّروا وَ إِنْ کنْتمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جٰاءَ أَحَدٌ مِنْکمْ مِنَ ٱلْغٰائِطِ أَوْ لاٰمَسْتم ٱلنِّسٰاءَ فَلَمْ تَجِدوا مٰاءً فَتَیَمَّموا صَعِیداً طَیِّباً...»[ اى کسانى که ایمان آورده اید! هنگامى که به نماز مى ایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید! و سر و پاها را تا مفصل [برآمدگى پشت پا] مسح کنید! و اگر جنب باشید، خود را بشویید (و غسل کنید)! و اگر بیمار یا مسافر باشید، یا یکى از شما از محل پستى آمده [قضاى حاجت کرده ]، یا با آنان تماس گرفته (و آمیزش جنسى کرده اید)، و آب (براى غسل یا وضو) نیابید، با خاک پاکى تیمم کنید.
در این آیه نیز به دلیل همان حکمت گفته شده، از تعبیر "لمس" به جای "عمل نزدیکی" استفاده کرده است.(لاٰمَسْتم ٱلنِّسٰاءَ). اما نکته ادبآموز دیگری نیز در این شریفه نهفته است که اگرچه درباره مباشرت زناشویی نیست اما باز بیانگر روح ادب قرآن است که در تار و پود آیات این کتاب تنیده شده است. و آن اینکه خدا وقتی می خواهد درباره حالات ناقض وضو (مانند قضای حاجت)سخن بگوید از اجابت مزاج، تعبیر به "حائط" می کند و به کنایه می فهماند که این عمل، می بایست در جایی انجام شود که دیده نشود. توضیح بیشتر را از زبان علامه طباطبایی بشنوید که در المیزان می گوید:
« توجه بفرمائید که در عبارت" أو جاء أحد منکم من الغائط" تا چه اندازه و چقدر زیبا رعایت ادب شده است، ادبى که بر هیچ متدبرى پوشیده نیست، براى اینکه منظور خود را با کنایه فهمانده، و آن کنایه آمدن از غائط (چاله گودى) است، چون کلمه غائط به معناى محلى است که نسبت به اطراف خود گود باشد، و مردم صحرانشین همواره براى قضاى حاجت به چنین نقطه هایى مى رفتند، تا به منظور رعایت ادب نسبت به مردم خود را در آنجا پنهان سازند و استعمال کلمه" غائط" در معنایى که امروز معروف است یک استعمال جدید و نو ظهور، و از قبیل کنایاتى است که حالت کنایه بودن خود را از دست داده (نظیر کلمه" توالت" که در آغاز ورودش به ایران به معناى آرایش بود، و چون کلمه مستراح از معناى خود کسب زشتى کرده بود آن را کنار گذاشته توالت را در معناى آن بطور کنایه استعمال کردند، و اکنون حالت کنایه بودن خود را از دست داده و معناى مستراح را به خود گرفته) و نیز نظیر کلمه" عذرة" که به گفته صاحب صحاح در اصل به معناى درگاه در خانه بوده، و مرسوم چنین بوده که اهل خانه کثافات خانه را که در کنیف جمع مى شده به درگاهى منتقل مى کردند، خرده خرده کلمه" عذرة" به معناى کثافات و سپس به معناى مدفوع استعمال شده، و این استعمال آن قدر شایع شده که مدفوع معناى واقعى آن گشته. قرآن کریم در جمله مورد بحث مى توانست منسوب الیه را معین کند، و بفرماید" او جئتم من الغائط" و یا از غائط آمدید و یا اگر به این اندازه مشخص نکرد، به کمتر از این معین مى کرد، و مى فرمود:" أو جاء أحد منکم من الغائط" و یا یکیتان از غائط آمد، ولى به این مقدار از تعیین نیز راضى نشد بلکه ابهام و گنگ گویى را به نهایت رسانیده و فرمود:" أو جاء أحد منکم من الغائط" و یا یکى از شما از غائط آمد، تا رعایت ادب را به نهایت درجه رسانده باشد.»
افزون بر موارد گفته شده، همچنین الفاظ دیگرى که در قرآن براى فهماندن عمل زناشویى بکار رفته، از قبیل مباشرت، دخول، مس، لمس، اتیان و قرب آمده، همه الفاظى است که به طریق کنایه بکار رفته، و همچنین کلمه (وطى)، و کلمه (جماع)، که این دو نیز در غیر قرآن، الفاظى است کنایتى. هر چند که کثرت استعمال آن در عمل زناشویى، از حد کنایه بیرونش کرده، و آن را تصریح در آن عمل ساخته است، نظیر لفظ فرج و غائط که به معناى معروف امروزش از همین قبیل است یعنى در آغاز کنایه بوده، بعد تصریح شده است.
4. کریمه 23 سوره مبارکه نساء: «حرِّمَتْ عَلَیْکمْ أمَّهٰاتکمْ وَ بَنٰاتکمْ وَ أَخَوٰاتکمْ وَ عَمّٰاتکمْ وَ خٰالاٰتکمْ وَ بَنٰات ٱلْأَخِ وَ بَنٰات ٱلْأخْتِ وَ أمَّهٰاتکم ٱللاّٰتِی أَرْضَعْنَکمْ وَ أَخَوٰاتکمْ مِنَ ٱلرَّضٰاعَةِ وَ أمَّهٰات نِسٰائِکمْ وَ رَبٰائِبکم ٱللاّٰتِی فِی حجورِکمْ مِنْ نِسٰائِکم ٱللاّٰتِی دَخَلْتمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکونوا دَخَلْتمْ بِهِنَّ فَلاٰ جنٰاحَ عَلَیْکمْ... » [بر شما حرام شده است: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان، و عمه هایتان، و خاله هایتان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادرهایتان که به شما شیر داده اند، و خواهران رضاعى شما، و مادران زنانتان، و دختران همسرانتان که [آنها دختران ] در دامان شما پرورش یافته اند و با آن همسران همبستر شده اید- پس اگر با آنها همبستر نشده اید بر شما گناهى نیست ].
در باب این آیه برخی چون علامه طباطبایی(ره) بر این باورند که کاربرد کلمه "دخول" در عبارت "دخلتم بهن" کاربرد لفظ در معنای کنایتی است اما این دیدگاه چندان صائب به نظر نمی رسد چون اگر قرآن به ناگزیز بخواهد از لفظ صریح در باب عمل زناشویی استفاده کند، شاید کلمه ای صریحتر از "دخول" در میان نباشد. لذا بهتر است گفته شود اگرچه در بیان روابط خصوصی زن و شوی، اصل در کلام حضرت رحمن بر حفظ حریم و رعایت حیا و ادب است، اما آنجا که مسالهای مهمتر به میان میآید یعنی احکام حقوقی، از بیم اینکه مبادا حقى از کسی ضایع شود، حکم مساله می بایست به طور شفاف و بى پرده بیان شود. چنانکه در آیه یادشده، صریحا از عبارت «دخلتم بهن» استفاده کرده تا در تبیین حکم مهریه، ابهامی نباشد.
5. کریمه 189 سوره مبارکه اعراف: « هوَ ٱلَّذِی خَلَقَکمْ مِنْ نَفْسٍ وٰاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهٰا زَوْجَهٰا لِیَسْکنَ إِلَیْهٰا فَلَمّٰا تَغَشّٰاهٰا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِیفاً... » اوست آن کس که شما را از نفس واحدى آفرید، و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد. پس چون [آدم ] با او [حوا] درآمیخت باردار شد، بارى سبک .
تغشاها از ماده" تغشى" به معنى پوشانیدن است و این جمله در زبان عرب کنایه لطیفى از آمیزش جنسى است.
6. کریمه 28 سوره مبارکه نساء: «... وقَد اَفضی بَعضکم اِلی بَعضٍ...»[ در حالى که شما با یکدیگر تماس و آمیزش کامل داشته اید]
«اِفضاء» به معنای ورود در فضا و حریم دیگری است و «أفضی إلی فلان» یعنی به او رسید.این تعبیرِ لطیف و زیبا گویای پیوند صمیمانه و ارتباط عاطفی شدید زن و شوهر است که از آمیزش و ارتباط جنسی بسیار برتر و عمیق تر است و می توان گفت در مواردی که این ماده را برای آمیزش به کار می برند مانند «اَفضی الرجل»: مرد بر همسرش وارد شد و با او خلوت کرد در واقع در یکی از مصادیق و یکی از شعب پیوند زن و شوهری به کار برده اند. لازم است عنایت شود که تعبیر از هر یک از زن و شوهر به تنهایی به عنوان «زوج» و نیز تعبیر از هر یک به «بعض» گویای این است که شوهر به تنهایی مجموع زن و مرد است و زن نیز به تنها مجموع هر دوست؛ یعنی این دو آن قدر منسجم اند که در حکم بعض دیگری اند؛ یعنی از مجموع دو نفر یک واحد پدید می آید، از این رو هر یک هم زوج اند و هم بعض (بعض مجموع).
7. افزون بر موارد گفته شده، همچنین آیات دیگری مانند فأتوا حرثکم [البقرة: 223] فما استمتعتم به منهن [النساء: 24] و لا تقربوهن [البقرة: 222]، وجود دارد که در آنها، کلماتی براى فهماندن عمل زناشویى بکار رفته، از قبیل مباشرت، دخول، مس، لمس، اتیان و قرب که همگی کنایه است نه تصریح.
پینوشتها:
1. سید مرتضی، امالی، مجلس 27
2. حسن زاده آملی، انسان و قرآن، صص 46 - 48
3. راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات، ج2، ص90
4. الصحاح، ج3، ص 1147، به نقل از المیزان
5. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 5، ص 370
6. پیشین، ج 2، ص64
7. تفسیر نمونه، ذیل آیه شریفه
8. تفسیر تسنیم، جوادی آملی، ج 18، ص 178