امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرمایند: خدا بیامرزد انسانی را که دنبال این چهار پرسش بگردد که « از کجاست» ، « به کجا می رود» ، « در کجاست » و « چرا هست » .....
یک:
در مورد عالم هستی و شکل آن حرف های بسیاری وجود دارد. در واقع مسأله عالم هستی و این که از کجا آمده ایم و به کجا می رویم و اصلاً چرا هستیم آن قدر مهم هست که هر آدمی روزهای بسیاری به این موضوع فکر و سعی می کند پاسخی درخور برای آن بیابد. امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرمایند: خدا بیامرزد انسانی را که دنبال این چهار پرسش بگردد که « از کجاست» ، « به کجا می رود» ، «در کجاست» و «چرا هست». فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ و متألهین هم در این باب سخن بسیار گفته اند. از ابن سینا که سلسله عقول را مطرح می کند تا شیخ اشراق که از هرم هستی در عالم نور حرف می زند تا ملاصدرا که این دو را بهم می آمیزد و با یکی دانستن نور و عقل سعی می کند حقیقت عالم را به شکلی متفاوت بازگو کند.
دو:
اهل معرفت معتقدند که دل عارف جام جهان بین است و از چنان وسعتی برخوردار است که می تواند همه عالم را در درون خود جای دهد و البته از حقیقتی که به فرمایش امام صادق علیه السلام عرش الرحمن است – یعنی دل مومن- و در حدیث قدسی دربرگیرنده محبت خداست که فرمود: زمین و آسمان من مرا دربرنمیگیرند ولی قلب بنده مومن من مرا دربر می گیرد جز این هم توقع نیست. دل هر انسانی به اراده حق به گونه ای خلق شده که بتواند تمام هستی را در خود جای دهد و ایستاده بر بام هستی جهان را به نظاره بنشیند. اصلاً در منطق اهل معرفت چیزی بیرون انسان نیست و هر چه هست در خود اوست و اوست که با کشف خود، آیات و نشانه های حق را از طریق خود به تماشا می نشیند از حضرت امیر هم در نهج البلاغه روایت شده که می فرمایند: ای انسان آیا فکر می کنی که جرمی کوچک هستی حال آن که در تو عالم بزرگ، نهان شده است...
سه:
خداوند بارها در قرآن می فرماید که ما شما را بیهوده نیافریده ایم و در مقام بیان هدف خلقت انسان می فرماید : ما جن و انس را جز برای عبادت نیافریده ایم؛ عبادتی که در بیان امام صادق همان معرفت الله و شناخت بیشتر و بیشتر به خداست. پس حرکت انسان؛ حرکتی در فضای معرفت و دانش است؛ معرفت به خدا. ارزش هر انسان هم به معرفت و شناخت بیشتر او به خداست. روایات بسیاری که در فضیلت دانش و طلب معرفت وجود دارد خود نشاندهنده ارزشی است که در حرکت معرفتی انسان از شناخت خود به سمت شناخت معرفت الله در گام نخست و از معرفت الله به سمت بازشناخت توحیدی همه عالم وجود دارد.
چهار:
انسان در عالم هستی، در واقع در حال حرکت از اجمال به تفصیل و از دانه به میوه است به این معنا که قرار است در ساختار نورانی عالم هستی قرار است انسان کسب نور بیشتر و بیشتر کند تا از عالم اجمال نخستین ، بتواند ظرفیت هایش را به تفصیل بکشاند و بتواند آیینه تمام نمای خداوند شود . در واقع انسان هنگامی که روی زمین پا می گذارد و به دنیا می آید هم چون دانه ای با ظرفیت هایی بی نهایت است که با شکفتن در زمین دنیا می تواند میوه های ملکوتی و معرفتی عالم هستی را به بار بنشاند. این شکفتن همان فلاحت در قرآن است که هدف همه عبادات و بلکه هر شوق ایمانی است. فلاحت در زبان عربی نه به معنای رستگاری بلکه دقیقاً به معنای شکوفایی است و به همین سبب در زبان عربی به کشاورز فلّاح می گویند.
پنج:
یک دانه برای شکفتن، نیاز شکافتن است. شکافتنی که در آن دانه از درون خود بیرون می آید تا اولین گام را برای به ظهور رساندن ظرفیت های درونی خود را بردارد. دانه هنگامی از زمین سر بر می آورد که از خود بیرون بیاید تا در بازگشتی بی نظیر آن چه در خود دارد را از طریق کمک عالم هستی به بار بنشاند و از اجمال دانه ای و هسته ای خود به تفصیل برسد
حرف آخر:
دانه وجود انسان برای شکفتن در مسیر حرکت علمی اش، نیازمند به شکافتنی جدی است. اگرچه همه حقیقت معرفتی انسان در خود اوست ولی برای به بار نشستن این واقعیت علمی در حرکت از اجمال به تفصیل، باید از خود بیرون زد تا در پرتو دست کشاورزی توانا که توانایی شکافتن دانش در اوست؛ دانه وجود انسان به میوه هایی پر دانش و پر معرفت تبدیل شود. این شکافتن در عالم هستی بر عهده امام بزرگواری است که او را باقر العلوم می نامند. باقر یعنی شکافنده دانش و معنای این شکافتن، چه بسا همان شکافتنی است که باید در جریان حرکت معرفتی انسان از اجمال به تفصیل و برای شکفتن واقعیت انسان رخ دهد. امام باقر علیه السلام برای انسان هایی که می خواهند از درون خود سردربیاورند تا عالم را درون خود کشف کنند، کشاورزی است که مهمترین گام را برای فلاحت انسان بر می دارد....