در آیات بسیاری از قرآن کریم درباره مفهوم حق و اهل حق سخن گفته شده است. تنها خود واژه «الحق» بیش از صد بار در آیات قرآن کریم تکرار شده است. البته این واژه دارای معانی و اطلاقات گوناگونی است و گاهی در معنای حقوقی و در مقابل تکلیف بکار می رود و گاهی در معنای درست و در برابر باطل که نباید میان آنها خلط کرد. بحث ما در این نوشته درباره حق به معنای حقوقیش نیست، درباره حق به معنای درستی – در برابر باطل- بحث می کنیم. اساساً حق، اسمی از اسمای حسنای خدای متعال است. اسلام دین حق است و به فرموده قرآن کریم این کتاب آسمانی، کتاب حقیقت است. حق از جانب خداست و بر اساس آن آسمان و زمین را آفریده است. قرآن چنان حق محور است که حتی داستان های خود را بر محور حق استوار می سازد. اکنون بحث ما این است که با توجه به محوریت مفهوم حق – در برابر باطل- از نگاه قرآن چه راه هایی برای شناخت حقیقت وجود دارد. چگونه ما می توانیم بفهمیم که چیزی، فردی و یا جریانی بر اساس حق است یا مسیر باطل را می پیماید؟ طبیعی است که بحثی به این کلانی را نمی توان حتی در حد ذکر مطالب اصلی در یک مقاله کوتاه بیان کرد اما حداقل به برخی از نکات مطلب اشاره می کنیم.
اولین نکته استفاده از ابزار شناخت است. از دیدگاه قرآن مجید انسان برای شناخت هر چیز و از جمله حق و حقیقت، از ابزارهای واقع نمایی برخوردار است.
مثلاً قرآن کریم در آیه ذیل به یکی از این منابع اشاره می کند:
قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا تُغْنِی الآیَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ یُوْمِنُونَ
بگو بنگرید که در آسمان ها و زمین چیست و[لى] نشانه ها و هشدارها گروهى را که ایمان نمى آورند سود نمى بخشد.
تأمل عقلانی (نظر) در مسائل مختلف یکی از ابزاری است که ما می توانیم از آن برای شناخت حق و باطل بودن افراد و مسائل استفاده کنیم.
گویا مقصود از نظر در کلمه «انظروا» تامل کنید باشد نه نگاه کنید خالی، چرا که نگاه با چشم به تنهایی تأثیری در تحقق مقصود آیه ندارد.
علاوه بر تأمل در آسمان و زمین، تأمل در تاریخ و احوال گذشتگان که در چند آیه مورد توجه قرار گرفته است باید مورد توجه قرار گیرد:
قُلْ سِیرُواْ فِی الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ
بگو: «در زمین بگردید، آن گاه بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است؟»
در مورد تاریخ امام امیرالمومنین (علیه السلام) به امام حسن مجتبی(علیه السلام) می فرمایند: من گرچه عمر همه پیشینیان رو نداشتم اما در احوال و اعمال آنان تامل و مطالعه کردهام:
«فقد نظرت فی اعمالهم و فکرت فی اخبارهم و سرت فی اثارهم حتی عدت کاحدهم بل کانی بما انتهی الی من امورهم قد عمرت مع اولهم الی اخرهم.»
طبیعی است که مطالعه تاریخ تا حد زیادی به انسان کمک می کند تا بتواند با عبرت گرفتن از حوادث گذشته راهی به حقیقت و درستی اوضاع و جریان های معاصر خویش بازیابد.
آیه دیگری که در قرآن کریم به معیارهای شناخت اشاره کرده این آیه است:
«وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»:
و خدا شما را از شکم مادرانتان در حالى که چیزى نمى دانستید بیرون آورد و براى شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد باشد که سپاسگزارى کنید.
ادراکات حسی (سمع و بصر) و از همه مهم تر عقل و قوه تحلیل(افئدة) وسایل شناخت ما از واقعیت و حقیقت هستند. اینکه بفهمم چیزی آب است یا سراب با ادراکات حسی میسر است. تمام علوم تجربی بر اساس آزمایش های مکرر حسی و نتیجه گیری عقلی به سامان رسیده است و امروزه حقیقت بسیاری از مطالب و پوچی مطالب دیگر را برای ما به ارمغان آورده است. معارف برهانی و ریاضی بخش دیگری از یافته های بشر است که توسط عقل بدست آمده است.
لکن علاوه بر عقل و احساس، قرآن کریم به منبع سومی برای شناخت حق و باطل اشاره می کند:
«یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»:
اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا دارید، براى شما [نیروى] تشخیص [حقّ از باطل] قرار مى دهد و گناهانتان را از شما مى زداید و شما را مى آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است.
رعایت کردن تقوای الهی، سبب می شود تا خدا به بنده خودش نیروی معنوی خاصی به نام فرقان بدهد. فرقان چیزی است که میان حق و باطل فرق می گزارد. اگر تقوا نباشد ممکن است انسان با تشخیص عقلی خود به حقیقت یک چیز برسد اما در هنگام مشابهت آن با باطل نتواند اصل و بدل را از هم تشخیص بدهد.
از دیگر آیاتی که برای شناخت حق می توانیم از آنها بهره ببریم، آیاتی است که به ارائه اوصاف حق می پردازد که به یک نمونه اشاره می کنم:
مثلاً طبق آیه ذیل یکی از ویژگی های حق، سودمندی پایانی آن است:
«أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاء حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ»
[همو که] از آسمان، آبى فرو فرستاد. پس رودخانه هایى به اندازه گنجایش خودشان روان شدند، و سیل، کفى بلند روى خود برداشت، و از آنچه براى به دست آوردن زینتى یا کالایى، در آتش مى گدازند هم نظیر آن کفى بر مى آید. خداوند، حق و باطل را چنین مَثَل مى زند. اما کف، بیرون افتاده از میان مى رود، ولى آنچه به مردم سود مى رساند در زمین [باقى] مى ماند.
اما برای بررسی دیدگاه قرآن کریم درباره حق، نباید تنها به آیات مربوط به حق توجه کرد بلکه نکته دیگر اینست که از باب مقابله بین حق و باطل، ما می توانیم برای کشف حقیقت از مطالبی که در قرآن کریم پیرامون باطل نیز آمده است، برای شناختن حقیقت استفاده کنیم:
مثالی ذکر می کنم:
از دیدگاه قرآن کریم تمام خدایان غیر الله از حقیقت بی بهره هستند و باطل خوانده می شوند.
«ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ»
این [ها همه] دلیل آن است که خدا خود حق است و غیر از او هر چه را که مىخوانند باطل است، و خدا همان بلندمرتبه بزرگ است.
از این رو خداوند اهل شرک را اهل باطل معرفی می کند و در آیات 7 و 8 سوره انفال خبر از میان رفتن باطل در نهایت می دهد که همان بطلان شرک و کفر می باشد. بنابراین هر فرد یا جریانی که در مسیر توحید حرکت کند، مسیر حقیقت را طی می کند و هر کس یا هر جریان که مسیر شرک و کفر را بپیماید خواسته یا ناخواسته در راه باطل قدم می گذارد. امیدواریم که این مختصر برای جویندگان حق و حقیقت مفید باشد.