اگرچه مصرف از برخی جنبهها راهگشاست، اما از بسیاری جنبهها نیز مشکلات فراوانی به بار میآورد. شهر مبتنی بر مصرف، شهر تناقضها و تضادهاست؛ در چنین شهریست که عده ی کثیری از مصرف کنندگان قربانی تجمل و زندگی شهری مرفه می شوند ... طراحی شهری واجد " ارزش " های گوناگونی است و اهداف و شیوه های متفاوت استفاده از آن در جوامع گوناگون را می توان از نظر " ارزش " های مورد انتظار ، بررسی تطبیقی نمود.بر مبنای نظریه " نظام ارزش اشیا ء" ژان بودریار ، می توان " نظام ارزش طراحی شهری " را متشکل از چهار گونه ارزش مصرفی ، مبادله ای ، نمادین و نشانه ای تصور کرد. در چنین حالتی ، ارزش محصولات طراحی شهری (مثلا یک فضای شهری یا یک مجموعه مسکونی) ترکیبی از ارزش مصرفی (برخاسته از منطق فایده) ، ارزش مبادله ای (برخاسته از منطق بازار) ، ارزش نمادین (برخاسته از منطق هدیه و منحصر به فرد بودن شی) و ارزش نشانه ای (برخاسته از منطق منزلت) آن خواهد بود.
میتوان چنین استدلال کرد که شهر مصرفی چیزی جز محصول تخیل موهوم برنامهریزان شهری، معماران و آرمانگراهای شهری نیست. مصرف برای برنامهریزان و توسعهگران، دستاوردهای بسیاری به همراه دارد؛ ولی چه چیزی عاید مصرفکننده میشود؟ میتوان تصور کرد که فرصت برای مصرف در شهرها و مصرف خود شهرها از حیث تعریف ،روز به روز گستردهتر میشود؛ اگرچه مصرف از برخی جنبهها راهگشاست، از بسیاری جنبهها نیز مشکلات فراوانی به بار میآورد. شهر مبتنی بر مصرف، شهر تناقضها و تضادهاست؛ برخی از مصرفکنندگان کمتر قربانی شهرهای مرفه میشوند، اما همه مصرفکنندگان موضوع مصرف شدهاند. مصرف به طور اجتنابناپذیری به نفع گروهی از مصرفکنندگان، اما به قیمت قربانی کردن افراد زیادی تمام میشود. بهعلاوه، در زندگی فردی و گروهی، و افرادی که از گروهها طرد میشوند، پیامدهای چندگانه دارد. مصرف فزاینده در زندگی شهری نه تنها نحوه ارتباط ما انسانها با محیطهای شهری را تغییر میدهد، شیوه نگریستن به خودمان را نیز دگرگون میکند. مصرف، در نگهداشت و تداوم زندگی شهری نقش کانونی ایفا میکند؛ اما در آخر به همان اندازه که تامینکننده است، تقسیمکننده نیز هست .
مصرف ،همانند موضوعی کلیدی در مباحث اخیر علوم اجتماعی و علوم انسانی نمود عینی دارد. تقریبا هر موضوع قابل تصوری تا حدودی با توانایی برای مصرف کردن انسانها عجین شده است. این امر حکایت از این دارد که ماهیت جامعه کنونی، آکنده از اخلاق مصرفی است؛ سیاستمداران معتقدند که حق مصرفکنندگان است که دربارهی نحوهی دریافت خدمات بهداشت ملی اظهارنظر کنند؛ و متخصصان آموزش به دلیل دلواپسی والدین از آموزش درست فرزندان همواره دورههای آموزشی را تغییر می دهند . به همین ترتیب، طرحهای شهری نیز با هدف رهاندن فضاهای صنعتزدایی شده از رکود و ملالزدگی، پیوسته تغییر شکل میدهند. کلامر، در کتاب «شهر ژاپنی معاصر» (1997) بر آن است که مطالعهی مصرف، روشنگرانهترین ابزار شناخت الگوهای فرهنگی و سازمان اقتصادی حیات اجتماعی ژاپنیها بیان کند.
حال پرسش آخر این است که بین مصرف و شهر چه رابطهای وجود دارد؟ در دو دههی اخیر مساله چگونگی تاثیر مصرف بر ساختار شهری، نظر جامعهشناسان را به خود معطوف داشته است ، پیتر ساندرز (1981) یکی از اولین جامعهشناسانی بود که ضرورت اولویتدهی پژوهشی به «جامعهشناسی مصرف» را تشخیص داد. شاید بتوان ساندرز را از نخستین کسانی دانست که کنار گذاشتن نمونههای مبتنی بر تولید به نفع مصرف را گوشزد کردند. به بیان دیگر، موضع نسبتا مناقشهآمیز ساندرز این است که فرصت برای مصرف کردن در شهرها برای تعیین روابط اجتماعی، مولفهی بنیادیتری نسبت به طبقه به شمار میرود؛ از این رو، مصرف را واجد اهمیت اجتماعی فوقالعادهای میداند. تا جایی که معتقد است در جامعه، بین کسانی که خدمات و نیازهای خود را به صورت شخصی از بازار فراهم میکنند و کسانی که خدمات اجتماعی را از طریق دولت رفاه برطرف میسازند، تفاوت ریشهای وجود دارد. از دید ساندرز، شهر فضای مصرف جمعی است. کاستلز (1997) شهر را انعکاس فضایی بازتولید نیروی کار میبیند که در عمل، کنش مصرف را به صورت جمعی و اجتماعی محقق میسازد.
در نهایت می توان به این نتیجه رسید که روابط اجتماعی ما با شهر، عملا با تجربهی جمعی مصرف در شهر تعریف میشود به همین دلیل است که ساندرز در چنین بستری استدلال میکند که مصرف به صورت انحصاری در حکم واحد فضایی ضمیمهشده به شهر است.
پی نوشت:
مانوئل کستلز جامعهشناس اسپانیایی و نویسنده سهگانه مهم عصر اطلاعات است.در بین نظریه پردازان علم ارتباطات، مانوئل کاستلز یک نویسنده متمایز است. کاستلز حوزه های جامعه شناسی شهری، مطالعات سازمانی، مطالعات فضای مجازی، جنبش های اجتماعی، جامعه شناسی فرهنگ و اقتصاد سیاسی را در کنار هم مطالعه می کند تا یک تحلیل بین رشته ای از جهان پیچیده رسانه ای شده امروز به دست دهد.