گه گاهی که گذرم از کنار پارک و وسایل بازی کودکان بیفتد؛ عمیق به شادی و بازی کودکان و بچه ها خیره می شوم. عالمی دارند برای خودشان. بی خیال و فارغ از تمام هیاهوی شهر و درگیری های بزرگترها بازی می کنند. عجیب می توان شادی را در چهره معصوم آن ها نظاره کرد. خودم نیز وقتی بچه تر از الان بودم به شدت به بازی کردن علاقمند بودم؛ البته هنوز هم همینگونه هستم و این تنها نقطه ای است که من را به تحسین خودم وادار می کند. با دیدن کودکان مشغول بازی در تفکراتم غرق می شوم که؛ ما آدمیان همیشه در زندگی مشغول بازی و سرگرمی هستیم. در کودکی به گونه ای و در بزرگسالی به نحوی دیگر. ای کاش؛ هماره در همان دوران کودکی باقی می ماندیم و مشغول همان سرگرمی های خاص بودیم که آن سرگرمی ها بسی بهتر و شرین تر از مشغولیت ها و سرگرمی های بزرگسالی است.
کاش ما بزرگترها اسم های بدون مسمی نبودیم. کاش واقعاً بزرگ بودیم و کاش واقعاً بزرگ شویم. ولی هزاران افسوس و فغان که نیستیم؛ چنان در دنیا و سرگرمی هایش غرق شده ایم که یادمان رفته برای چه آمده ایم و وظیفه اصلی ما چیست.
از عده ای ولو اندک شنیده ام مگر اسلام و دین برای انسان جای شادی هم گذاشته است؟! هر کاری می خواهیم انجام دهیم می گویند نه، گناه است، مشکل شرعی دارد و...
در واقع دین مبین اسلام با سرگرمی و تفریح مخالفی ندارد. این را می توان از آیات سوره یوسف متوجه شد؛ آنجایی که برادران حضرت یوسف خواستند برای بردن حضرت یوسف از پدر خود اجازه بگیرند؛ حضرت یعقوب در جواب آن ها نگفتند که تفریح و بازی امری شایسته نیست: (أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) (یوسف/12)
در احادیث متعدد هم می توان این نکته مهم را دید که اسلام با تفریحات مخالفتی ندارد و حتی معتقد است باید قسمتی از زندگی را به تفریحات سالم تخصیص داد تا فرد بتواند به کار و عبادت به خوبی بپردازد.
باید بپذیریم که هر انسانی در زندگی به تفریحات و تنوعات نیازمند است تا تجدید روحیه کند و به قول دوستان غربی fresh شود. ولی باید بدانیم دین معتقد به تفریحات و سرگرمی های سالم و سودمند است. تفریحاتی که انسان را از غایت نهایی و البته مهم تر از آن یاد خداوند غافل نکند. در واقع تفریحات و سرگرمی ها زمانی سودمند است که آدمی را از امور مهم و جدی باز ندارد و تمام ابعاد زندگی را تحت الشعاع قرار ندهد.
متاسفانه گاهی ما آدمیان آنقدر درگیر و غرق دنیا و سرگرمی هایش می شویم که از اصل باز می مانیم. دنیا محل بازی و سرگرمی است و خاصیتش غافل کردن انسان هاست: (وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ) (انعام/ 32)، (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ) (حدید/ 20).
باید با هزاران فغان و افسوس فریاد بزنیم که: (لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ) (حجر/72) و در واقع ما در مستی دنیا دنیا غرق شده ایم؛ حتی مانند یک انسان در حال غرق هم دست و پا نمی زنیم تا نجات یابیم.
گاهی اصلا حواسمان نیست که غرق شده ایم و غوطه وریم. این دقایق و ساعات را به ما مهلت داده اند به امید اینکه چشمانمان را باز کنیم و بیدار شویم و اندکی از این دنیازدگی دست برداریم.
این غرق در دنیا بودن را می توان به وضوح در جامعه نظاره کرد. با اندکی قدم زدن در خیابان ها، بازارها، هایپرمال ها و ... می توان جیغ بنفش دنیازدگی را مشاهده کرد.
نمی خواهم بگویم زندگی کردن و رفاه داشتن خوب نیست؛ بلکه خوب هم هست ولی نوع ارتباطمان با آن رفاه اهمیت دارد. اینکه ما را غافل می کند یا نمی کند.
باید بدانیم این غافل شدن؛ قلب ها را به مرور تیره و در آخر منجر به فساد قلب می شود. اینکه مدام و پی در پی دنبال دنیا باشیم و تمام زندگی بشود زندگی دنیوی؛ و اندکی حتی اندکی به فکر اطراف و جامعه مان نباشیم و از آخرت غافل باشیم.
کاش حواسمان باشد و هی به خودمان تلنگر بزنیم که این غرق شدن ها دردی را که دوا نمی کند هیچ؛ بلکه دردهای بی شماری قطعاً و بی شک اضافه خواهد کرد. در واقع دردهایی را به زندگی تحمیل خواهد کرد که آدمیان ناخود آگاه اجازه ورودش را می دهند.
رفتارهایی مانند طمع، حسرت، خواهش های بسیار دل و جواب مثبت به آنها دادن، مشکلات رفتاری در فرزندان و روابط تلخ زناشویی و... از نمونه های این دردهای نان استاپ وار باشد.
یادمان رفته که ما قبل و غیر از تربیت فرزندانمان باید خودمان را تربیت کنیم؛ تربیت نفسمان هم جزوی از همین تربیت است. در تربیت نفس باید یادمان باشد که قرار نیست هرچه خواست در اختیارش قرار دهیم. حتی در تربیت کودک هم این اصل را داریم که هر چه کودک خواست برایش مهیا نکنیم و در اختیارش قرار ندهیم. اگر نفس و دلمان هرچه خواست را فراهم کردیم در واقع جزو آن دسته از افرادی می شویم که دنباله رو نفس خود هستند و تبعیت از هوای نفسانی می کنند.
روزی با بانویی گفتگو می کردم که ایشان از لحاظ رفاه و اوضاع مالی در سطحی بسیار خوب زندگی می کرد. از ایشان پرسیدم تا چه اندازه از زندگی خود لذت می برید و راضی هستید؟ در واقع می خواستم نسبت شادی زندگی را بسنجم.
در پاسخ نکته ای را فرمود که بسیار متاثر و متاسف شدم؛ اما سکوت کردم. فرمود: لذتی نمی برم چون مدام در تلاش و تکاپو هستم برای بدست آوردن آنچه می خواهم و دوست دارم و مدام دغدغه نداشته ها و خواهش های رنگ به رنگ و نوع به نوع دل را دارم.
در تنهایی به این جواب فکر می کردم و می اندیشیدم که بسیاری افراد در اطراف ما هستند؛ می پندارند که اگر در فلان سطح مالی باشند و در رفاهی خوب روزگار بگذرانند قطعاً شاد خواهند بود و از زندگی لذت و حظ وافری خواهند برند، اما غافل از آنجا که رضایت از زندگی در گرو رفاه نیست.
اگر ما انسان ها یاد بگیریم که با هر آنچه داشتیم و هر مقدار بود؛ رابطه ای پست برقرار نکنیم و مدام مشغولش نباشم آنگاه قطعا لذت خواهیم برد. ولی اگر قلب هایمان فاسد شد و عقل ها غافل، دیگر امیدی به ادامه راه زندگی نخواهد ماند.
در سخن پایانی باید بگویم که صاحبان خرد می دانند که نباید در مستی زندگی و در بازی های آن غرق شوند و باید با یک چشم به دنیا و با صد چشم به آخرت نگاه کنند و در مسیر درست و صحیح گام بردارند تا روز موعود و یوم تبلی السرائر خدا نکند از جمله مخاطبان این آیه باشیم: (فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَیَلْعَبُوا حَتَّى یُلَاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ) (زخرف/ 83)