گاهی یک نامه یک نفر را محکوم به مرگ می کند و گاهی هم یک نامه عده ای را دعوت به زندگی. دو نامه از دو انقلابی و نه دیپلمات! نامه رهبری به جوانان حرکت بدیعانه و هوشمندانه ای بود؛ حرکتی که اعجاب و تحسین بسیاری از سیاستمداران را در جهان بر انگیخت. اینکه رهبر جهان اسلام در این برهه زمانی و شرایط سیاسی که اسلام بیش از هر زمانی در دست تخریب و هجمه می باشد طی نامه ای جوانانی را مورد خطاب قرار می دهند که تحت تاثیر پروژه های عظیم اسلام هراسی دشمنان هستند و سعی می کنند فضا و واقعیت ها را برای آنان روشن کنند تا آنها اگاهانه با تعاملات بین المللی و پیام های رسانه یا برخورد کنند. نامه ای که مخاطبانش نه سیاستمداران که اینبار جوانان و مردم کشورهای آمریکایی اروپایی و آفریقایی هستند و همه آنها نه به شخص خاص و یا سازمان خاص به منابع اصلی شناخت اسلام دعوت می شوند تا اسلام را بدون هیچ قرائت سودجویانه ای خود دریافت کنند. نامه رهبری یا به عبارت بهتر دعوت ایشان از جوانان این کشورها به شناخت اسلام بعد دینی رهبری یک عالم مسلمان را بیشتر و عمیق تر به ما نشان می دهد. عده ای این نامه را با نامه امام خمینی به گورپاچف مقایسه کردند نامه ای که می تواند تا ان حد با مخاطبانی متفاوت اثر گذار باشد.
در آن نامه امام اواخر سال 1367 خطاب به میخاییل گورباچف ضمن پیش بینی محتوم بودن سقوط مارکسیسم و کمونیسم، پیام دعوت به فطرت و توحید را برای وی ارسال کردند و در مورد فرو افتادن در دام نظام سرمایه داری غرب به وی هشدار دادند. حضرت امام خمینی در این نامه با بینش عمیق الهی خود، فرمودند: برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی و با مادیات نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد. همچنین ایشان در فرازهای دیگری از پیامشان گوشزد نمودند که: ... شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده اید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روش های اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسایل ـ البته به شکل دیگر ـ و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است. حضرت امام در خاتمه با دعوت گورباچف بعنوان رهبر اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی به اسلام فرمودند: اکنون بعد از ذکر این مسایل و مقدمات از شما می خواهم درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزش های والا و جهان شمول اسلام است که می تواند وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. هیات اعزامی از طرف امام خمینی به سرپرستی آیت الله جوادی آملی در روز سیزدهم دی ماه 1367 وارد مسکو شد و پیام امام خمینی را همراه با تبیین و تفسیر به گورباچف ابلاغ کرد.
آیت الله جوادی آملی خلاصه جوابهای گورباچف را چنین ذکر می کنند: 1ـ از فرستادن نامه امام خمینی تشکر می کنم. 2ـ در فرصت مناسب جواب آن را خواهم داد. 3ـ مضمون آن را به علمای شوروی اعلام می داریم. 4ـ ما قانون آزادی ایمان را در دست تصویب داریم. 5ـ من قبلا گفتم با داشتن ایدئولوژی های مختلف، می توان با حسن همجواری در کنار هم زندگی کرد. 6ـ امام خمینی ما را به دین اسلام دعوت نموده؛ آیا ما هم ایشان را به مکتب خودمان دعوت کنیم؟ ( در اینجا لبخند زد و گفت: این یک شوخی است ) 7ـ این دعوت یک نحوه دخالت در شوون کشور دیگر محسوب می شود؛ زیرا هر کشوری در انتخاب مکتب آزاد و مستقل می باشد. مهمترین بند پاسخ گورباچف یعنی بند هفتم، نشانه برخورد سیاسی او با نامه امام بود که در پاسخ آن حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند: شما از عمق خاک وسیع روسیه تا اوج فضای آسمان آن آزادانه فعالیت دارید و هیچکس حق دخالت در امور داخلی کشور اجنبی ندارد. لیکن محتوای این پیام، مانند پیام های رهبران الهی دیگر، نه کاری به زیرزمین و نه برخوردی با روی زمین و نه ارتباطی با آسمان روسیه دارد، بلکه فقط با جان شما مرتبط می باشد ... و مضمون نامه امام، دعوت به توحید و پرهیز از الحاد است که راجع به جان شماست نه درباره کشور شما. البته وقتی روح آدمی موحد شد، راه صحیح کشورداری را می شناسد و آن را بخوبی اداره می نماید. این برخورد سیاسی و عدم توجه رهبر شوروی سابق به محتوای عمیق پیام حضرت امام باعث شد که در مدت کوتاهی طومار کمونیسم شوروی در هم پیچیده شود و همانگونه که حضرت امام نیز پیش بینی کرده بودند از آن پس کمونیسم را در موزه های تاریخ سیاسی جهان باید جستجو کرد
نامه امام به گورپاچف در زمان خود نیز با واکنش های زیادی روبرو شد. نامه ای که ارزش، ابعاد و عمق آن با گذشت زمان بر همگان ثابت شد. و قطعا باید منتظر بود تا گذر زمان ارزش نامه رهبری نیز بیشتر بر ما مشخص شود.
اما در این روز که سالگرد صدور فتوای تاریخی امام خمینی مبنی بر اعلام ارتداد سلمان رشدی است باید به این حکم و نامه امام نیز اشاره کنیم که این مورد خود نیز از نامه های تاثیر گذار و پند آموز تاریخ جهان می باشد. نامه ای که به ما نشان می دهد در عرصه مقابله با اسلام هراسی و تخریب چهره اسلام در کنار نامه ها و فعالیت های ایجابی نیازمند فعالیت های سلبی نیز هستیم. منتهی باید تشخیص و برنامه ریزی برای ابعاد ایجابی و سلبی اینگونه فعالیت ها را به دست کاردان آن سپرد.
امام برای سلمان رشدی اینگونه حکم صادر کردند: بسمه تعالی انا لله و انا الیه راجعون به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم مولف کتاب «آیات شطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است ان شاء الله. ضمناَ اگر کسی دسترسی به مولف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته روح الله الموسوی الخمینی 29 بهمن 1367/ 11
این نامه های تاریخی فارغ از تاثیرگذاری و بعد بین المللی و سیاسی شان برای مبلغین ما درسی است تا حوزه فعالیت های خود را بدانند ،جهت و گستره عملکردشان را با این نوع شاخص ها تنظیم کنند و قوی تر و سنجیده تر گام بردارند. در این زمینه سازمان های مربوطه نباید از موج های ایجاد شده به ویژه نامه اخیر رهبری عقب بمانند و لازم است تا نهایت استفاده را از آن در فعالیت های خود ببرند.