امروزه آنگونه که در گذشته متداول و رایج بود، نام و نشانی از لشکرکشیها و جنگهای سنتی دیده نمیشود و آن جنگها اکنون جای خود را گونه جدیدی از درگیریها دادهاند که در آن نشانی از سلاحی یا ریخته شدن خونی مشاهده نمیشود. اقتصاد، سیاست، اجتماع و همچنین «فرهنگ» مهمترین عرصههای جنگهای مدرن هستند که ابداع کنندگان آن یعنی کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی در آن مهارت بسیار دارند، بیانکه جوامع قربانی بدانند که چه برسر آنها میآید. در واقع این سلاح یکی از مهمترین حربهها و سلاحهای صهیونیسم است که به واسطه آن و به صورت آشکار و نهان، یا مستقیم و غیر مستقیم در نهادها و موسسات فرهنگی کشورهای جهان نفوذ میکند.
شاید نگاهی به نفوذ صهیونیسم در نهادهای فرهنگی و تربیتی کشوری مانند آمریکا بتواند، بسیاری از ناگفتهها را بیان کند. براساس گزارشهای رسمی حضور صهیونیسم در سراسر موسسات فرهنگی مشاهده میشود، از جمله این که صهیونیستها بر 50 درصد موسسات و مراکز انتشاراتی آمریکا تسلط دارند و شرکت عظیم انتشاراتی «راندوم هاوس» یکی از این موسسات شمرده میشود.
این نفوذ در بخش آموزش و پرورش و تربیت آمریکا نیز مشاهده میشود، به عنوان مثال تدریس تاریخ یهود و چگونگی پیدایش یهود و حق سلطه این قوم بر سرزمین موعود یعنی فلسطین یکی از موارد درسی الزامی دانش آموزان آمریکایی است.
از آمریکا به مهد تمدن اروپا، کشور فرانسه میرویم که در کتب درسی آن مساله بر حق بودن قوم یهود و ضرورت مهاجرت آنها به «بیت المقدس» یا «اورشلیم» و درد و رنجی که بر یهودیان در جنگ جهانی دوم وارد آمد و داستان ملت برگزیده خداوند – قوم یهود - تدریس میشود.
در انگلیس کتابهای درسی این کشور به دانش آموزان مساله قوم یهود و خدمات آنان به عالم بشریت تدریس میشود.
اما این پایان کار نیست، بلکه آغاز آن است، چون نفوذ فرهنگی و تربیتی صهیونیسم به اینجا منتهی نمیشود، در موسسات و نهادهای فرهنگی، تربیتی و آموزشی تمام کشورهایی که زمانی مستعمره فرانسه و انگلیس بودند، چنین نفوذی مشاهده میشود، وجود داستانهایی مبنی بر بزرگی و برگزیدگی قوم یهود که در بطن خود اندیشههای صهیونیستی، تمسخر مسلمانان و توهین به احکام اسلامی و نادیده گرفتن سمبلها و رهبران جهان اسلام را اشاعه و ترویج میکنند، به عینه در کتب درسی و غیر درسی این کشورها مشاهده میشود و آموزگاران و اساتید ندانسته به تدریس آنها میپردازند.
موسسات فرهنگی و تدریس زبان انگلیسی در بسیاری از کشورهای آفریقایی هم اکنون کانون ترویج و اشاعه فرهنگ یهودی دوستی و اسلام ستیزی است. کتابها، ابزار آموزشی مانند نوارها و فیلمهایی که برای تدریس استفاده میشود، نحوه حضور در کلاس، قرار دادن صندلیها و نحوه نشستن دانش آموزان، ضرب المثلها و مثالها و جملات دروس همه و همه در نهایت تبلیغ به یک نقطه ختم میشود، ایجاد حس نفرت از اسلام و علاقه و عشق به صهیونیسم.
جالب است، بدانید، بورس تحصیلی در رژیمی مانند «اسرائیل» به دانشجویانی داده میشود که مبلغ یهودیت و صهیونیسم در کشور پذیرنده باشند، به عنوان مثال بورسیههای تحصیلی که از سرزمینهای اشغالی جهت ادامه تحصیل راهی کشورهایی مانند مصر، مغرب، الجزایر، تونس و اروپای شرقی میشوند، اولین و مهمترین وظیفه آنها نه تحصیل که ترویج یهودیت و صهیونیسم و اشاعه فرهنگ آن است.
برای نشان دادن عمق توجه صهیونیسم به حضور در عرصه فرهنگ و تربیت تنها کافی است به این مثال اشاره کنیم که در کشورهای تازه به استقلال رسیده اتحاد شوروی سابق مانند تاجیکستان، آذربایجان و ترکمنستان، بسیاری از موسسات انتشاراتی که درحال ورشکستگی و تعطیل شدن بودند، توسط سرمایه داران یهودی خریداری و راه اندازی شدند، به نظر شما چرا این یهودیان داراییهای خود را در این عرصه سرمایه گذاری کردند و به فکر سرمایه گذاری در اقتصاد فروپاشیده این کشورها نیفتادند.
تمام اینها مثالهایی کوچک از نفوذ صهیونیسم در عرصه تربیت، آموزش و فرهنگ کشورهاست و جدیدترین نمونه از این دست نفوذ را میتوان در حادثه تروریستی «شارلی ابدو» پاریس ملاحظه کرد که در آن تلاش شد، پروسه جدیدی از اسلام ستیزی و اسلام هراسی در کشور فرانسه و سپس اروپا و سراسر جهان کلید بخورد.
سوال این است که چه طرفهایی از این پروسه اسلام ستیزی و اسلام هراسی سود میبرند، آیا مسلمانان سود میبرند، مسیحیان یا صهیونیستها که همواره از صدر اسلام و زمان پیغمبر (ص) آیین اسلام را خطری برای ادامه حیات خود ملاحظه میکردند.
آیا رژیم صهیونیستی و صهیونیسم توان مقابله نظامی با جهان اسلام را دارد؟ حال که چنین امکانی برای صهیونیستها موجود نیست، چه عرصهای بهتر از عرصه آموزش، تربیت و فرهنگ که با نفوذ در آن کشورهای اسلامی را از درون و داخل به فساد و تباهی بکشانند، به همین دلیل این عرصه همواره مورد توجه صهیونیسم جهانی بوده است.